www.darkcms.ir

موسسه‌ی ویرایش سرآمدان هر سال از میان دانش‌آموختگاتی که دوره‌های ویرایش این مؤسسه را با میانگین نمره‌ی بالای ۱۷ بگذرانند، ویراستار جذب می‌کند. برای آگاهی از شرایط و آزمون‌‌های جذب، از ساعت ۹ صبح تا ۱۰ شب با شماره‌ی ۰۹۱۹۶۶۶۲۱۶۶ تماس بگیرید. خرید کتابها ازطریق سایت بایا با نشانی baya.ir فراهم شده است.

ابزار ساخت متن های متحرک

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامهٔ‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲.
(۱) عنوان‌ها باید کوتاه و رسا باشند و معمولاً باید آن‌ها را به¬صورت عبارت (یعنی به‎صورت مصدری نه فعلی) نوشت، نه به‎صورت جمله. (به¬جز مواردی که چاره‌ای جز جمله‌نویسی نباشد.) به¬زبان دیگر اگر قرار است فعلی در آن‌ها به‎کار رود، باید به¬جای آن فعل «مصدر» گذاشت. به¬ صورت¬های «بنویسید» و «ننویسیدِ» عنوان‌هایی درپی آمده نگاه کنید:
مثال ۱: مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامهٔ‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲
(۱) جمله‎های نقل‌قول -‌¬چه کوتاه، چه بلند- هرگاه عین گفته‌ یا نوشته‌ی کسی باشند (برای نمونه هنگامی که وصیت‌نامه‌ی شهیدان یا بخشی از آن را می‌نویسیم)، و هنگامی که منبع آن‌ها نوشته می‌شود، باید درون نشانه‌ی گیومه بالا (“…”) گذاشته شوند: مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲
۱ـ «را» پس از اسم نکره
«را» نشانه‌ی «مفعول بی‌واسطه» و «اسم معرفه» است؛ برای مثال در جمله‎ی: «نامه را نوشتم» منظور، نامه‌ای مشخص و معلوم است. بر همین پایه، بسیاری از ادیبان آوردن «را» پس از اسم نکره را غلط می‌دانند. پس در جمله‎ی «خانه‌ای را خریدم»، با هم آوردن «را»‌ی معرفه و «ای» نکره دربر دارنده‌ی تناقص است؛ بنابراین یا باید نوشت «خانه‌ای خریدم» یا «خانه را خریدم». ولی در گفتار و نوشتار امروزه و متون معتبر گذشته «را» پس از اسم نکره فراوان به‌کار رفته است؛ برای مثال در: «روزی با شاگردان خود می‌گذشت، خانه‌ای را دید نو کرده» (۲: ص ۲۰۲). گاهی نیز چاره‎ای جز آوردن «را» پس از اسم دارای نشانه‎ی نکره نیست؛ برای مثال در: «خانه‎ای را که با هم دیده بودیم، خریدم.» مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
۱ـ حذف حرف اضافه و ربط
(۱) فقط حرف‌های اضافه‌ی «به»، «بر»، «در» و گاهی «از» را می‌توان در پاره‌ای از عبارت‌ها مانند «]به[ سر رسیدن»، «]به[ زندان کردن»، «]به[ راه افتادن»، «]به[ خواب رفتن»، «]بر[ سرگذاشتن (کلاه)»، «]بر[ زمین خوردن»، «]در[ خواب بودن»، «]در[ اوایل بهار»، «]در[ اواخر شب»، «]از[ یادش رفت»، «]از[ صبح تا شام» و… حذف کرد. ولی در فارسی فصیح بهتر است تا جای ممکن از حذف حرف اضافه خودداری کرد، مگر در ترکیبات و اصطلاحات جاافتاده‌ای مانند «خواب رفتن»، «زمین خوردن» و مانند این‌ها.
(۲) حرف ربط «که» را نیز در موارد فراوانی، از جمله برای پرهیز از تکرار آن، می‎توان حذف کرد؛ البته اگر حذف آن آسیبی به جمله نرساند: مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
حرف‌‌ها در زبان فارسی سه دسته‌اند: «حرف ربط»، «حرف اضافه» و «حرف نشانه».
۱ـ حرف اضافه
حرف اضافه‌ کلمه‌ای‌ است که معمولاً کلمه یا گروهی از کلمه‌ها را به «فعل» یا «صفت برتر»، یا «اسم جمع» و یا نظایر این‌ها نسبت می‌دهد، و آن‌ها را متمم یا وابسته‌ی فعل، صفت برتر یا اسم جمع و مانند این‌ها قرار می‌دهد.
حروف اضافه نیز دو دسته‌اند: مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

گاهی در نوشته¬ها به ساژه¬هایی می¬رسیم که نویسنده، آن¬ها را برای بیان مطلبی درپی هم آورده است. این ساژه‌ها را «ساژه‌های برشمرده» می‌نامیم.
(۱) ساژه‌های برشمرده معمولاً یا عبارت هستند یا جمله‌؛ ولی در هر صورت، ساختار آن‌ها در یک‌جا، نباید به¬صورت ترکیبی (یعنی عبارتی¬- جمله‌ای) باشد، بلکه این ساژه‌های پشت‌سرهم یا باید همگی عبارت باشند، یا جمله. البته در جایی که چنین امکانی وجود نداشته باشد چاره‌ای جز به‌کار بردن ساختار ترکیبی وجود ندارد.
آگاهی: این شیوه‎نامه -¬تا جایی که می¬شده¬- «ساختار عبارتی» را برای ساژه‎های برشمرده مناسب‎تر از «ساختار جمله‎ای» می‎داند.
به مثال‎هایی که درپی آمده نگاه کنید: مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

این مبحث در منابع دیگر با عنوان «تتابع اضافات» یا «تتابع اضافه¬ها» آمده است.
در نگارش زبان فارسی تا جایی که می¬شود باید از درپی هم آوردن اضافه¬ها پرهیز کرد؛ اما هرگاه بتوان با درپی هم آوردن چند اضافه جمله¬ها را کوتاه¬تر و ساده¬تر کرد، این کار اشکالی ندارد.
ننویسید: پس از شش ماه بچه‎هایی را دیدیم که تنها از یک ردیفِ خالی که در بالای بلوک¬هایی بود که در پنجره‌¬های آسایشگاه¬های بند ۲ چیده شده بودند، می¬توانستیم به¬صورت پنهانی آن¬ها را ببینیم.
بنویسید: پس از شش ماه بچه‎هایی را دیدیم که تنها از یک ردیفِ خالی بالای بلوک¬های چیده شده در پنجره‌¬های آسایشگاه-های بند ۲ می¬توانستیم به¬صورت پنهانی آن¬ها را ببینیم.
ننویسید: هرگاه ساژه‌ای غیرفارسی باشد و معنی مورد نظر آن نیز رایج باشد، ولی معنی آن در واژه‌نامه‌ها نیامده باشد…
بنویسید: هرگاه معنی رایج مورد نظر ساژه‌ای غیرفارسی در واژه‌نامه‌ها نیامده باشد….
ننویسید: دستگیره¬ی در اتاقی که متعلق به ناخدای کشتی تجاری¬یی است که برای جمهوری اسلامی ایران است.
بنویسید: دستگیره¬ی در اتاق ناخدای کشتی تجاری جمهوری اسلامی ایران.

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

در به‎کار بردن ضمیرها‍، باید به هم‌خوانی ضمیر از لحاظ زمان و مکان، و جمع و مفرد بودن، با ساژه‌ای که ضمیر به آن اشاره دارد توجه کرد؛ به¬ویژه در به‎کار بردن دو ضمیر «این» و «آن»، که اولی را برای اشاره به زمان و مکان و مفهوم نزدیک، و دومی برای زمان و مکان و مفهوم دور به¬کار می‌بریم:
مثال ۱:
ننویسید: با آن‌که چنین چیزی را محال می‌دانم نمی‌توانم آن را رد کنم.
بنویسید: با این‌که چنین چیزی را محال می‌دانم نمی‌توانم آن را رد کنم.
مثال ۲:
ننویسید: پیش از این‌که همه¬‌ی مدارک را بسوزانند‍‍، آن‌ها را یک بار به‌دقت بررسی کردند.
بنویسید: پیش از آن‌که همه‌ی مدارک را بسوزانند‍‍، همه‌ی آن‌ها را یک بار به‌‎دقت بررسی کردند.
مثال ۳:
ننویسید: در چنین مواردی، یا ضخامت لایه‌های داخلی و خارجی متفاوت است یا هنگام چیدن آن، ترتیب رعایت نشده است.
بنویسید: در چنین مواردی، یا ضخامت لایه‌های داخلی و خارجی متفاوت است یا هنگام چیدن آن‌ها ترتیب رعایت نشده است.

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

۱ـ هم‎خوانی صفت و موصوف
(۱) در زبان عربی صفت با موصوف خود هم‎خوانی دارد؛ یعنی هرگاه موصوف، مؤنث یا جمع غیرجاندار باشد، صفت آن «ه/‍ه»ی تأنیث می‌گیرد.
(۲) ولی در زبان فارسی به‌جز در اصطلاحات جا افتاده‌ی عربی و فارسی، به¬ویژه هنگامی که موصوف آن‌ها فارسی باشد، نباید این قاعده را رعایت کرد؛ زیرا در فارسی نه «مذکر و مؤنث» و نه چنین قاعده‌ای داریم؛ پس:
مثال ۱: مرور ادامه

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
حرف‌‌ها در زبان فارسی سه دسته‌اند: «حرف ربط»، «حرف اضافه» و «حرف نشانه».
۱ـ حرف اضافه
حرف اضافه‌ کلمه‌ای‌ است که معمولاً کلمه یا گروهی از کلمه‌ها را به «فعل» یا «صفت برتر»، یا «اسم جمع» و یا نظایر این‌ها نسبت می‌دهد، و آن‌ها را متمم یا وابسته‌ی فعل، صفت برتر یا اسم جمع و مانند این‌ها قرار می‌دهد.
حروف اضافه نیز دو دسته‌اند:
(۱) حروف اضافه‌ی ساده: شامل از، الاّ، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، جز، چون، در، ضد، علیه، غیرِ، مانند، مثل، مگر، واسه‎ی.
(۲) حروف اضافه‌ی مرکب: شامل غیراز، به‎غیراز، به‎مجرد، به‎محض، به‎عنوان، به‎مثابه، به‎وسیله‎ی، به‎واسطه‎ی، دربرابر، درقبال، درمیان، ازجمله، درخصوص.
۲ـ حرف ربط
حرف ربط کلمه‌ای ا‌ست که دو ساژه را به هم پیوند (ربط) می‌دهد.
حروف ربط دو دسته‌اند:
(۱) حروف ربط ساده: شامل اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
(۲) حروف ربط مرکب: شامل آن‌جاکه، آن‌گاه که، از آن‌جا که، از آن‌که، ازاین¬روی، ازبس، ازبس¬که، بس¬که، ازبهر آن‌که، اکنون که، چنان‌چه، اگرچه، الاّ این‌که، بااین¬حال، باوجوداین، به¬شرط آن‌که، چنان‌که و….
۳ـ حرف نشانه
حرفی است که برای تعیین مقام و نقش کلمه در جمله می‌آید و نقش آن را مشخص می‎کند. برای مثال «را» در جمله‌ی «علی را دیدم» نشانه‌ی مفعول است. حروف نشانه عبارتند از: ا، ای، یا، را ـِ (کسره).
نویسنده و ویراستار باید کاربرد درست این حروف را فرا گیرد تا بتواند نادرستی‌های (خطاهای) احتمالی در به‎کار بردن آن‎ها را تشخیص دهد، آن‌ها را برطرف کند، و آن‎ها را به‎جای یک‎دیگر به‎کار نبرد.

آن‎چه درپی می‌آید، توضیحاتی درباره‌ی کاربرد درست حروف اضافه و حروف ربط است. این نکات و توضیحات ـ با کمی تغییرات ـ از کتاب غلط ننویسیم استاد ابوالحسن نجفی برداشته و خلاصه شده‌اند و نویسنده نیز برای تکمیل آن‎ها، دانسته‎های خود را به آن‌ها افزوده است. بنابراین بیش‌تر این نکات با نظرهای بیان شده‎ی استاد نجفی در منبع یاد شده هم‎خوانی دارند، ولی هرجا که نویسنده نظری خلاف نظر استاد نجفی آورده، در پاورقی به آن اشاره کرده است. البته برای تفاوت‎های جزئی پاورقی داده نشده است.
(۱) آگاه از/ آگاه به: «آگاه از» به‎معنی اطلاع ساده داشتن از چیزی و «آگاه به» به‎معنی اطلاع عمیق، شعور یا معرفت داشتن به چیزی است.
(۲) آن‎چه/ آن‎چه که: در متون قدیم «که» همراه «آن‎چه» به‎کار نرفته است؛ مانند»: آن‎چه کنی و آن‎چه نکنی و آن‎چه گویی و آن‎چه نگویی باید همه فرمان باشد. (مکاتیب فارسی غزالی، ص۹۷) اما از آن¬جا که «چه» در «آن¬چه» به¬معنی «چیز» و جانشین اسم است، و آوردن «که» پس از اسم غلط نیست، این شیوه¬نامه آوردن «که» پس از «آن¬چه» را غلط نمی¬داند. ولی از سویی، همان¬گونه که در موارد بسیاری -¬برای مثال در «آن¬چه (که) گفتم حقیقت داشت»- می¬توان حرف ربط «که» را حذف کرد، حذف «که» پس از «آن¬چه» جایز است (نه لازم).
هم¬چنین در جمله¬هایی مانند جمله¬ی زیر، حذف «که»(هایی که در پرانتز آمده¬اند) پس از «آن¬چه» و غیر آن بهتر است:
آن¬چه (که) رخ داد، نشان داد (که) کسانی که برای این کار انتخاب شده¬اند باید دوره¬های ویژه¬ای را گذرانده باشند.
آوردن «را» نیز پس از «آن‎چه» اشکالی ندارد؛ برای مثال در «هر دو عدد را در هم ضرب می‎کنیم… و آن‎چه را گرد آید نگاه داریم. (مفتاح‎المعاملات، ص۵۲)
(۳) اثر در/ اثر بر: «اثر در» با «اثر بر» مترادف است و می‎توان آن‎ها را به‎جای هم به‎کار برد.
(۴) اعاده‌ی حیثیت از/ اعاده‎ی حیثیت به: «اعاده» به‎معنی بازگرداندن است و از آن‌جا که «اعاده‎ی حیثیت» بازگرداندن حیثیت است به کسی، همراه با آن حرف اضافه‎ی «به» به‎کار می‎بریم؛ ولی چون حرف اضافه‎ی «از» برای سلب چیزی از کسی یا چیزی دیگر به‎کار می‎رود، آوردن اعاده‎ی حیثیت همراه با «از» درست نیست:
ننویسید: از پاستورناک شاعر بزرگ شوروی اعاده‎ی حیثیت کردند.
بنویسید: به پاستورناک شاعر بزرگ شوروی اعاده‎ی حیثیت کردند.
(۵) اگر چه… ولی:
(۵٫۱) کاربرد «اگرچه، گرچه، هرچند (که)، بااین‎که، باآن‎که، گواین‎که»، در جمله به¬همراه «ولی، اما، بااین¬همه، مع¬هذا، مع¬ذلک، لکن، ولیکن» و جز این¬ها، هنگامی جایز است که ساژه‎ی پس از «ولی» و مانند آن، دربردارنده‎ی تعارض، تضاد، مخالفت یا نفی، نسبت به ساژه‎ی پس از «اگرچه» و مانند آن باشد:
مثال ۱: اگرچه/ هرچند/ بااین‎که/ باآن‎که/ آدم بدی است، ولی/ اما/ لکن گاهی کارهای خوبی هم از او سر می‎زند.
مثال ۲: اگر چه از دست او بسیار عصبانی بودم، ولی به رویش می‎خندیدم.
مثال ۳: هرچند اصلاً دوست نداشتم که او به مهمانی ما بیاید، ولی او را دعوت کردم.
(۵٫۲) ولی هنگامی‎که چنین تفاوتی در دو ساژه وجود نداشته باشد، نیازی به آوردن «ولی» و مانند آن نیست و می‎توان آن را از جمله حذف کرد:
مثال ۱: هرچند یک قدرت غیرنظامی بتواند یک قدرت بزرگ باقی بماند، نمی‎تواند به یک ابرقدرت تبدیل شود، مگر هنگامی‎که الگوی غیرنظامی را کنار بگذارد. (جمله‎ی نخست با جمله‎ی دوم تضادی ندارد.)
مثال ۲: اگرچه بازسازی بخش خصوصی باید زیربنای اصلاحات درازمدت در این بخش را ایجاد کند، باید ظرفیت بالفعلی نیز برای آن فراهم کرد تا نظم و ثبات در آن برقرار شود. (جمله‎ی نخست با جمله‎ی دوم تضادی ندارد.)
(۶) اما: حرف ربط است و باید در آغاز جمله بیاید و آوردن آن در میان جمله -آن‎گونه که در جاهایی دیده و شنیده می‎شود¬- نادرست است:
ننویسید: او به‎موقع به مدرسه رفت، در مدرسه اما بسته بود.
بنویسید: او به‎موقع به مدرسه رفت، اما در مدرسه بسته بود.
(۷) باوجوداین/ بااین¬وجود: بنویسید با وجود این، ننویسید با این وجود؛ زیرا «این» در «باوجوداین» به چیزی اشاره می‎کند و مرجع دارد (برای مثال به ‎وضع، حال، امر، شرط و… اشاره دارد)، ولی «وجود» در «بااین¬وجود» به چیزی برنمی‎گردد.
(۸) براثر/ دراثر: «براثر» به‎معنی «دردنبال، ازپی، درپی ، و به¬سبب» است، ولی «دراثر» چنین معنایی ندارد و به‎کار بردن آن به‎جای «براثر» نادرست است. پس ننویسید دراثر بی‌توجهی، بنویسید براثر بی‌توجهی.
(۹) بریدن از/ بریدن¬ با: «بریدن» در معنی قطع رابطه کردن، حرف اضافه‌ی «از» می‌گیرد نه «با». پس ننویسید «بریدن با کسی»، بنویسید «بریدن از کسی».
(۱۰) بعضی/ بعضی از: برخی معتقدند که باید آن را به¬صورت بعضِ به¬کار برد (یعنی برای مثال بعض موارد) و عده‌ای هم کاربرد «از» را همراه آن نادرست می‌دانند و معتقدند که برای مثال به¬جای «در بعضی از موارد» باید «در بعضی موارد» نوشت. ولی کاربرد «بعضی از» به همن شکل اشکالی ندارد.
(۱۱) بیگانه از/ بیگانه با: واژه‌ی «بیگانه» معمولاً با حرف اضافه‌ی «از» به‎کار می‎رود (مانند: از تو بیگانه منم)، اما گاهی نیز با حرف اضافه‌ی «با» به¬کار می‌رود (مانند: با خداوند بیگانه شد).
(۱۲) تا: «تا» در فارسی حرف ربط است که به‌معنی «به‌منظور این‌که» قصد و هدف را بیان می‌کند و به‎کار بردن آن به‌صورت گرته‌برداری از زبان‌های لاتین برای بیان حاصل و نتیجه‌ی کار نادرست است؛ پس:
مثال۱:
ننویسید: کودک توپ را پرتاب کر‌د؛ توپ به دیوار خورد تا به‌سوی کودک باز آید.
بنویسید: کودک توپ را پرتاب کر‌د؛ توپ به دیوار خورد و به‌سوی کودک باز آمد.
مثال۲:
ننویسید: او در اوج تنهایی درون گنجه‌ای پناه می‌جوید تا صبح روز بعد نیمه‌جان و مجنون از آن‌جا بیرونش آورند.
بنویسید: او در اوج تنهایی درون گنجه‌ای پناه می‌جوید و صبح روز بعد نیمه‌جان و مجنون از آن‌جا بیرونش آوردند.
(۱۳) تا/که: تفاوت دو حرف «که» و «تا» در این است که «تا» برای «پیوند دو ساژه» و «بیان علت» می‎آید و «که» فقط برای «پیوند دو ساژه»؛ بنابراین نباید این دو را به‎جای هم به‎کار برد:
مثال ۱:
ننویسید: اگر توسعه‎ی داخلی چین باعث شود تا این کشور به یک قدرت نسبی در حال رشد در برابر آمریکا تبدیل شود، زمان آزمون ژاپن فرا خواهد رسید.
بنویسید: اگر توسعه‎ی داخلی چین باعث شود که این کشور به یک قدرت نسبی در حال رشد در برابر آمریکا تبدیل شود، زمان آزمون ژاپن فرا خواهد رسید.
مثال ۲:
ننویسید: کنار رفتن آمریکا از جایگاه ابرقدرتی باعث می‎شود تا نفوذ همه‎ی قدرت‎های بزرگ دیگر در مناطق خودشان افزایش یابد.
بنویسید: کنار رفتن آمریکا از جایگاه ابرقدرتی باعث می‎شود که نفوذ همه‎ی قدرت‎های بزرگ دیگر در مناطق خودشان افزایش یابد.
اما هنگامی‎که در یک جمله دو یا چند حرف ربط «که» نزدیک به‎هم باشند، هم می‎توان یکی را حذف کرد و هم می‎توان حرف نخست را به «تا» تبدیل کرد:
مثال ۱:
ننویسید: آن‎ها در نظر داشتند که برنامه‎ای بنویسند که همه‎ی جوانب در آن دیده شده باشد.
بنویسید: آن‎ها در نظر داشتند تا برنامه‎ای بنویسند که همه‎ی جوانب در آن دیده شده باشد.
یا: آن‎ها در نظر داشتند برنامه‎ای بنویسند که همه‎ی جوانب در آن دیده شده باشد.
مثال ۲:
ننویسید: این موضوع به ما کمک می‎کند که بین مناطقی که یک یا چند قدرت بزرگ یا ابرقدرت دارند و مناطقی که فقط قدرت‎های بزرگ دارند، تفکیک قائل شویم.
بنویسید: این موضوع به ما کمک می‎کند تا بین مناطقی که یک یا چند قدرت بزرگ یا ابرقدرت دارند و مناطقی که فقط قدرت‎های بزرگ دارند، تفکیک قائل شویم.
یا: این موضوع به ما کمک می‎کند بین مناطقی که یک یا چند قدرت بزرگ یا ابرقدرت دارند و مناطقی که فقط قدرت‎های بزرگ دارند تفکیک قائل شویم.

(۱۴) جهت: کلمه‌ای عربی است که در متون فارسی با حرف‌های اضافه‌ی «از» و «به» به‎معنی «برای» به¬کار رفته است (مانند: به‎جهت حال مادرش هر روز سری به بیمارستان می‎زد» و «این همه نقش می‎زنم از جهت رضای تو»)، ولی تا جای ممکن بهتر است «برای» را به¬جای آن نوشت (مانند: برای رضای خدا).
(۱۵) چنان‌که/ چنان‌چه: چنان‌که، حرف ربط مرکب، نشان‌دهنده‌ی تمثیل و تشبیه است و با «به‎طوری¬که و همان‌طورکه» مترادف است (مانند: تتیس جزیره‎ای است و از خشکی دور است، چنان‎که از بام‎های شهر ساحل را نتوان دید). اما «چنان‎چه» قید تأکید است که معمولاً پس از «اگر» برای تقویت معنی آن می‌آید، ولی امروزه معمولاً «اگر» را حذف می‌کنند و اشکالی ندارد (مانند: (اگر) چنان‎چه راستکار باشی رستگار می‎شوی).
(۱۶) چون… لذا…: «چون» و «لذا» هر دو برای بیان علت به¬کار می‌روند و آوردن چون و لذا یا مرادف‌های لذا (ازاین¬رو، بنابراین، بدین¬جهت، بدین¬سبب و جز این‌ها) با هم درست نیست، بلکه باید یکی از آن‌ها را حذف کرد، یا به‎جای «لذا» و مرادف‌های آن «پس» را آورد:
ننویسید: چون دیر از خواب بیدار شد، لذا/ بنابراین/ بدین جهت/ بدین سبب… نتوانست به‌موقع به فرودگاه برسد.
بنویسید: چون دیر از خواب بیدار شد، نتوانست به‌موقع به فرودگاه برسد.
یا: دیر از خواب بیدار شد، لذا/ بنابراین/ بدین‌جهت/ بدین‌سبب نتوانست به¬موقع به فرودگاه برسد.
چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست (مولوی، مثنوی)
(۱۷) زیرا (که)/ چه: «زیرا» با «که» و بدون آن درست است، و «چه» نیز به همان معنی است؛ با این تفاوت که پس از آن -‌آن‌گونه که در نمونه‌ی زیر آمده‌- نمی‌توان «که» را آورد:
«شاه جمجاه دستی بر جمجمه‌ی بی‌موی خویش بمالید… و جای زخم‌ها را بخارید و با خویش تبسم فرمود، چه که رنج و الم را نیز چون رعایای خویش مقهور ساخته بود» (صادق چوبک، خیمه‌شب‌بازی، داستان «اسائه‌ی ادب»)
(۱۸) علیه/ برعلیه: آوردن حرف «بر» در کنار «علیه» نادرست است و ساژه¬ی «علیه» را باید به¬تنهایی به¬کار برد؛ ضمن این-که به‌جای «برعلیه» یا «علیه» می‌توان حرف¬های «با»، «بر»، «به»، «دربرابر» و مانند این‌ها را به‌کار برد:
مثال۱:
ننویسید: دولت عراق هشت سال برعلیه ایران جنگید.
بنویسید: دولت عراق هشت سال با ایران جنگید.
مثال۲:
ننویسید: مدعیان حکومت علیه حاکم قیام کردند.
بنویسید: مدعیان حکومت بر حاکم قیام کردند.
مثال۳:
ننویسید: حمله‌ی آمریکا علیه یک کشتی ایرانی در خلیج فارس.
بنویسید: حمله‌ی آمریکا به یک کشتی ایرانی در خلیج فارس.
مثال۴:
ننویسید: همگی برعلیه ستم حاکم به قیام برخاستند.
بنویسید: همگی دربرابر ستم حاکم به قیام برخاستند.
(۱۹) فرق داشتن با/ از: در زبان فارسی «فرق داشتن» یا «فرق کردن»، با حرف اضافه‎ی «با» به‎کار می‎رود (برای مثال در: «این بیماری هیچ فرقی با سرخک ندارد/ نمی‎کند») و به‎کار بردن حرف اضافه‎ی «از» با «فرق داشتن» -‌که بر اثر گرته‎برداری از زبان‎های بیگانه وارد زبان فارسی شده است‌- درست نیست، پس:
ننویسید: این بیماری هیچ فرقی از سرخک ندارد.
بنویسید: این بیماری هیچ فرقی با سرخک ندارد.
ولی «فرق کردن» را -‌با معنایی دیگر- می‎توان با حرف اضافه‎ی «از» به‎کار برد. (ن.ک: «فرق کردن با/ فرق کردن از»).
(۲۰) فرق‌کردن با/ از: «فرق کردن با» به‎معنی «فرق داشتن و متفاوت بودن» و مترادف با «فرق داشتن با» است، اما «فرق کردن از» به‎معنی تشخیص دادن یا تمیز دادن چیزی از چیزی است. برای مثال در: «یک روز قاضی صاعد با خود گفت: من امروز این مرد را بیازمایم. بفرمود تا دو برّه‎ی فربه یکسان بیاوردند، چنان¬که از هم فرقی نتوانستی کرد.»
(۲۱) نسبت¬به: کاربرد اصلی «نسبت به» در هنگام مقایسه‌ی دو چیز است (برای مثال او نسبت به هم سن و سالان خود از هوش بیش‌تری برخوردار است)؛ اما در بسیاری موارد، به‎ویژه در ترجمه‎ها، این حرف به‌جای حرف‌های دیگر به‌کار می‌رود؛ درحالی که یا می‎توان حرف اضافه‎ی مناسبی را به‎جای آن نشاند، و یا باید «نسبت» را از آن حذف کرد؛ مانند مثال‎هایی که درپی آمده است:
مثال ۱:
ننویسید: این موضوع باعث می‎شود که آمریکا نتواند علت تنفر بسیاری از مردم جهان نسبت به خود را درک کند.
بنویسید: این موضوع باعث می‎شود که آمریکا نتواند علت تنفر بسیاری از مردم جهان از خود را درک کند.
مثال ۲:
ننویسید: این کشور به‎طور ذاتی نسبت به توافقاتی که دولت را رودرروی جامعه‎ی مدنی قرار می‎دهد از خود مقاومت بیش‎تری نشان می‎دهد.
بنویسید: این کشور به‎طور ذاتی در برابر توافقاتی که دولت را رودرروی جامعه‎ی مدنی قرار می‎دهد از خود مقاومت بیش‎تری نشان می‎دهد.
مثال ۳:
ننویسید: این جنبه از استثناگرایی آمریکا با نگرش‎های اخلاق‎گرا نسبت به جنگ و سیاست خارجی در آمریکا تقویت می‎شود و ضرورت مطرح شدن نظرات موافق و مخالف نسبت به جنگ را در قالب مفاهیم صلیبی و مانوی ایجاد می‎کند.
بنویسید: این جنبه از استثناگرایی آمریکا با نگرش‎های اخلاق‎گرا به جنگ و سیاست خارجی در آمریکا تقویت می‎شود و ضرورت مطرح شدن نظرات موافق و مخالف درباره‎ی جنگ را در قالب مفاهیم صلیبی و مانوی ایجاد می‎کند.
مثال ۴:
ننویسید: دشمنی این کشور نسبت به ژاپن ریشه‎ی تاریخی دارد.
بنویسید: دشمنی این کشور با ژاپن ریشه‎ی تاریخی دارد.
مثال ۵:
ننویسید: نارضایی روسیه نسبت به قدرت امپراتوری ژاپن هر روز بیش‎تر می‎شود.
بنویسید: نارضایی روسیه از قدرت امپراتوری ژاپن هر روز بیش‎تر می‎شود.
مثال ۶:
ننویسید: رویکردهای موجود نسبت به این موضوع ممکن است دستخوش تحول بشود.
بنویسید: رویکردهای موجود به این موضوع ممکن است دستخوش تحول بشود.
(۲۲) و هم‌چنین: در موارد فراوانی نیازی به آوردن حرف ربط مرکب «هم‌چنین» با حرف ربط ساده‌ی «و» نیست و می‌توان «هم‌چنین» را حذف کرد:
مثال ۱:
ننویسید: در چنین فرآیندی شاهد جابه‌جایی رفتار راهبردی آمریکا از فضای پیش‌دستانه به حوزه‌ی بازدارنده و هم‌چنین از الگوی معطوف به یک‌جانبه گرایی به نشانه‌هایی از چند‌جانبه گرایی هستیم.
بنویسید: در چنین فرآیندی شاهد جابه‌جایی رفتار راهبردی آمریکا از فضای پیش‌دستانه به حوزه‌ی بازدارنده، و از الگوی معطوف به یک‌جانبه گرایی، به نشانه‌هایی از چند‌جانبه گرایی هستیم.
مثال ۲:
ننویسید: آنان در این شرایط تلاش می‌کردند اهداف خود را از راه الگوهای مبتنی‌بر موازنه‌¬گرایی و هم‌چنین کناره‌گیری از منازعات بین‌المللی پی‌گیری نمایند.
بنویسید: آنان در این شرایط تلاش می‌کردند اهداف خود را از راه الگوهای مبتنی‌بر موازنه‌¬گرایی و کناره‌گیری از منازعات بین‌المللی پی‌گیری نمایند.
مثال ۳:
ننویسید: از این مقطع به بعد، سیاست خارجی آن کشور به ابزار قدرت نظامی و هم‌چنین نیروهای عملیاتی وابسته شد.
بنویسید: از این مقطع به بعد، سیاست خارجی آن کشور به ابزار قدرت نظامی و نیروهای عملیاتی وابسته شد.