www.darkcms.ir

موسسه‌ی ویرایش سرآمدان هر سال از میان دانش‌آموختگاتی که دوره‌های ویرایش این مؤسسه را با میانگین نمره‌ی بالای ۱۷ بگذرانند، ویراستار جذب می‌کند. برای آگاهی از شرایط و آزمون‌‌های جذب، از ساعت ۹ صبح تا ۱۰ شب با شماره‌ی ۰۹۱۹۶۶۶۲۱۶۶ تماس بگیرید. خرید کتابها ازطریق سایت بایا با نشانی baya.ir فراهم شده است.

ابزار ساخت متن های متحرک

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
حرف‌‌ها در زبان فارسی سه دسته‌اند: «حرف ربط»، «حرف اضافه» و «حرف نشانه».
۱ـ حرف اضافه
حرف اضافه‌ کلمه‌ای‌ است که معمولاً کلمه یا گروهی از کلمه‌ها را به «فعل» یا «صفت برتر»، یا «اسم جمع» و یا نظایر این‌ها نسبت می‌دهد، و آن‌ها را متمم یا وابسته‌ی فعل، صفت برتر یا اسم جمع و مانند این‌ها قرار می‌دهد.
حروف اضافه نیز دو دسته‌اند:
(۱) حروف اضافه‌ی ساده: شامل از، الاّ، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، جز، چون، در، ضد، علیه، غیرِ، مانند، مثل، مگر، واسه‎ی.
(۲) حروف اضافه‌ی مرکب: شامل غیراز، به‎غیراز، به‎مجرد، به‎محض، به‎عنوان، به‎مثابه، به‎وسیله‎ی، به‎واسطه‎ی، دربرابر، درقبال، درمیان، ازجمله، درخصوص.
۲ـ حرف ربط
حرف ربط کلمه‌ای ا‌ست که دو ساژه را به هم پیوند (ربط) می‌دهد.
حروف ربط دو دسته‌اند:
(۱) حروف ربط ساده: شامل اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
(۲) حروف ربط مرکب: شامل آن‌جاکه، آن‌گاه که، از آن‌جا که، از آن‌که، ازاین¬روی، ازبس، ازبس¬که، بس¬که، ازبهر آن‌که، اکنون که، چنان‌چه، اگرچه، الاّ این‌که، بااین¬حال، باوجوداین، به¬شرط آن‌که، چنان‌که و….
۳ـ حرف نشانه
حرفی است که برای تعیین مقام و نقش کلمه در جمله می‌آید و نقش آن را مشخص می‎کند. برای مثال «را» در جمله‌ی «علی را دیدم» نشانه‌ی مفعول است. حروف نشانه عبارتند از: ا، ای، یا، را ـِ (کسره).
نویسنده و ویراستار باید کاربرد درست این حروف را فرا گیرد تا بتواند نادرستی‌های (خطاهای) احتمالی در به‎کار بردن آن‎ها را تشخیص دهد، آن‌ها را برطرف کند، و آن‎ها را به‎جای یک‎دیگر به‎کار نبرد.

آن‎چه درپی می‌آید، توضیحاتی درباره‌ی کاربرد درست حروف اضافه و حروف ربط است. این نکات و توضیحات ـ با کمی تغییرات ـ از کتاب غلط ننویسیم استاد ابوالحسن نجفی برداشته و خلاصه شده‌اند و نویسنده نیز برای تکمیل آن‎ها، دانسته‎های خود را به آن‌ها افزوده است. بنابراین بیش‌تر این نکات با نظرهای بیان شده‎ی استاد نجفی در منبع یاد شده هم‎خوانی دارند، ولی هرجا که نویسنده نظری خلاف نظر استاد نجفی آورده، در پاورقی به آن اشاره کرده است. البته برای تفاوت‎های جزئی پاورقی داده نشده است.
(۱) آگاه از/ آگاه به: «آگاه از» به‎معنی اطلاع ساده داشتن از چیزی و «آگاه به» به‎معنی اطلاع عمیق، شعور یا معرفت داشتن به چیزی است.
(۲) آن‎چه/ آن‎چه که: در متون قدیم «که» همراه «آن‎چه» به‎کار نرفته است؛ مانند»: آن‎چه کنی و آن‎چه نکنی و آن‎چه گویی و آن‎چه نگویی باید همه فرمان باشد. (مکاتیب فارسی غزالی، ص۹۷) اما از آن¬جا که «چه» در «آن¬چه» به¬معنی «چیز» و جانشین اسم است، و آوردن «که» پس از اسم غلط نیست، این شیوه¬نامه آوردن «که» پس از «آن¬چه» را غلط نمی¬داند. ولی از سویی، همان¬گونه که در موارد بسیاری -¬برای مثال در «آن¬چه (که) گفتم حقیقت داشت»- می¬توان حرف ربط «که» را حذف کرد، حذف «که» پس از «آن¬چه» جایز است (نه لازم).
هم¬چنین در جمله¬هایی مانند جمله¬ی زیر، حذف «که»(هایی که در پرانتز آمده¬اند) پس از «آن¬چه» و غیر آن بهتر است:
آن¬چه (که) رخ داد، نشان داد (که) کسانی که برای این کار انتخاب شده¬اند باید دوره¬های ویژه¬ای را گذرانده باشند.
آوردن «را» نیز پس از «آن‎چه» اشکالی ندارد؛ برای مثال در «هر دو عدد را در هم ضرب می‎کنیم… و آن‎چه را گرد آید نگاه داریم. (مفتاح‎المعاملات، ص۵۲)
(۳) اثر در/ اثر بر: «اثر در» با «اثر بر» مترادف است و می‎توان آن‎ها را به‎جای هم به‎کار برد.
(۴) اعاده‌ی حیثیت از/ اعاده‎ی حیثیت به: «اعاده» به‎معنی بازگرداندن است و از آن‌جا که «اعاده‎ی حیثیت» بازگرداندن حیثیت است به کسی، همراه با آن حرف اضافه‎ی «به» به‎کار می‎بریم؛ ولی چون حرف اضافه‎ی «از» برای سلب چیزی از کسی یا چیزی دیگر به‎کار می‎رود، آوردن اعاده‎ی حیثیت همراه با «از» درست نیست:
ننویسید: از پاستورناک شاعر بزرگ شوروی اعاده‎ی حیثیت کردند.
بنویسید: به پاستورناک شاعر بزرگ شوروی اعاده‎ی حیثیت کردند.
(۵) اگر چه… ولی:
(۵٫۱) کاربرد «اگرچه، گرچه، هرچند (که)، بااین‎که، باآن‎که، گواین‎که»، در جمله به¬همراه «ولی، اما، بااین¬همه، مع¬هذا، مع¬ذلک، لکن، ولیکن» و جز این¬ها، هنگامی جایز است که ساژه‎ی پس از «ولی» و مانند آن، دربردارنده‎ی تعارض، تضاد، مخالفت یا نفی، نسبت به ساژه‎ی پس از «اگرچه» و مانند آن باشد:
مثال ۱: اگرچه/ هرچند/ بااین‎که/ باآن‎که/ آدم بدی است، ولی/ اما/ لکن گاهی کارهای خوبی هم از او سر می‎زند.
مثال ۲: اگر چه از دست او بسیار عصبانی بودم، ولی به رویش می‎خندیدم.
مثال ۳: هرچند اصلاً دوست نداشتم که او به مهمانی ما بیاید، ولی او را دعوت کردم.
(۵٫۲) ولی هنگامی‎که چنین تفاوتی در دو ساژه وجود نداشته باشد، نیازی به آوردن «ولی» و مانند آن نیست و می‎توان آن را از جمله حذف کرد:
مثال ۱: هرچند یک قدرت غیرنظامی بتواند یک قدرت بزرگ باقی بماند، نمی‎تواند به یک ابرقدرت تبدیل شود، مگر هنگامی‎که الگوی غیرنظامی را کنار بگذارد. (جمله‎ی نخست با جمله‎ی دوم تضادی ندارد.)
مثال ۲: اگرچه بازسازی بخش خصوصی باید زیربنای اصلاحات درازمدت در این بخش را ایجاد کند، باید ظرفیت بالفعلی نیز برای آن فراهم کرد تا نظم و ثبات در آن برقرار شود. (جمله‎ی نخست با جمله‎ی دوم تضادی ندارد.)
(۶) اما: حرف ربط است و باید در آغاز جمله بیاید و آوردن آن در میان جمله -آن‎گونه که در جاهایی دیده و شنیده می‎شود¬- نادرست است:
ننویسید: او به‎موقع به مدرسه رفت، در مدرسه اما بسته بود.
بنویسید: او به‎موقع به مدرسه رفت، اما در مدرسه بسته بود.
(۷) باوجوداین/ بااین¬وجود: بنویسید با وجود این، ننویسید با این وجود؛ زیرا «این» در «باوجوداین» به چیزی اشاره می‎کند و مرجع دارد (برای مثال به ‎وضع، حال، امر، شرط و… اشاره دارد)، ولی «وجود» در «بااین¬وجود» به چیزی برنمی‎گردد.
(۸) براثر/ دراثر: «براثر» به‎معنی «دردنبال، ازپی، درپی ، و به¬سبب» است، ولی «دراثر» چنین معنایی ندارد و به‎کار بردن آن به‎جای «براثر» نادرست است. پس ننویسید دراثر بی‌توجهی، بنویسید براثر بی‌توجهی.
(۹) بریدن از/ بریدن¬ با: «بریدن» در معنی قطع رابطه کردن، حرف اضافه‌ی «از» می‌گیرد نه «با». پس ننویسید «بریدن با کسی»، بنویسید «بریدن از کسی».
(۱۰) بعضی/ بعضی از: برخی معتقدند که باید آن را به¬صورت بعضِ به¬کار برد (یعنی برای مثال بعض موارد) و عده‌ای هم کاربرد «از» را همراه آن نادرست می‌دانند و معتقدند که برای مثال به¬جای «در بعضی از موارد» باید «در بعضی موارد» نوشت. ولی کاربرد «بعضی از» به همن شکل اشکالی ندارد.
(۱۱) بیگانه از/ بیگانه با: واژه‌ی «بیگانه» معمولاً با حرف اضافه‌ی «از» به‎کار می‎رود (مانند: از تو بیگانه منم)، اما گاهی نیز با حرف اضافه‌ی «با» به¬کار می‌رود (مانند: با خداوند بیگانه شد).
(۱۲) تا: «تا» در فارسی حرف ربط است که به‌معنی «به‌منظور این‌که» قصد و هدف را بیان می‌کند و به‎کار بردن آن به‌صورت گرته‌برداری از زبان‌های لاتین برای بیان حاصل و نتیجه‌ی کار نادرست است؛ پس:
مثال۱:
ننویسید: کودک توپ را پرتاب کر‌د؛ توپ به دیوار خورد تا به‌سوی کودک باز آید.
بنویسید: کودک توپ را پرتاب کر‌د؛ توپ به دیوار خورد و به‌سوی کودک باز آمد.
مثال۲:
ننویسید: او در اوج تنهایی درون گنجه‌ای پناه می‌جوید تا صبح روز بعد نیمه‌جان و مجنون از آن‌جا بیرونش آورند.
بنویسید: او در اوج تنهایی درون گنجه‌ای پناه می‌جوید و صبح روز بعد نیمه‌جان و مجنون از آن‌جا بیرونش آوردند.
(۱۳) تا/که: تفاوت دو حرف «که» و «تا» در این است که «تا» برای «پیوند دو ساژه» و «بیان علت» می‎آید و «که» فقط برای «پیوند دو ساژه»؛ بنابراین نباید این دو را به‎جای هم به‎کار برد:
مثال ۱:
ننویسید: اگر توسعه‎ی داخلی چین باعث شود تا این کشور به یک قدرت نسبی در حال رشد در برابر آمریکا تبدیل شود، زمان آزمون ژاپن فرا خواهد رسید.
بنویسید: اگر توسعه‎ی داخلی چین باعث شود که این کشور به یک قدرت نسبی در حال رشد در برابر آمریکا تبدیل شود، زمان آزمون ژاپن فرا خواهد رسید.
مثال ۲:
ننویسید: کنار رفتن آمریکا از جایگاه ابرقدرتی باعث می‎شود تا نفوذ همه‎ی قدرت‎های بزرگ دیگر در مناطق خودشان افزایش یابد.
بنویسید: کنار رفتن آمریکا از جایگاه ابرقدرتی باعث می‎شود که نفوذ همه‎ی قدرت‎های بزرگ دیگر در مناطق خودشان افزایش یابد.
اما هنگامی‎که در یک جمله دو یا چند حرف ربط «که» نزدیک به‎هم باشند، هم می‎توان یکی را حذف کرد و هم می‎توان حرف نخست را به «تا» تبدیل کرد:
مثال ۱:
ننویسید: آن‎ها در نظر داشتند که برنامه‎ای بنویسند که همه‎ی جوانب در آن دیده شده باشد.
بنویسید: آن‎ها در نظر داشتند تا برنامه‎ای بنویسند که همه‎ی جوانب در آن دیده شده باشد.
یا: آن‎ها در نظر داشتند برنامه‎ای بنویسند که همه‎ی جوانب در آن دیده شده باشد.
مثال ۲:
ننویسید: این موضوع به ما کمک می‎کند که بین مناطقی که یک یا چند قدرت بزرگ یا ابرقدرت دارند و مناطقی که فقط قدرت‎های بزرگ دارند، تفکیک قائل شویم.
بنویسید: این موضوع به ما کمک می‎کند تا بین مناطقی که یک یا چند قدرت بزرگ یا ابرقدرت دارند و مناطقی که فقط قدرت‎های بزرگ دارند، تفکیک قائل شویم.
یا: این موضوع به ما کمک می‎کند بین مناطقی که یک یا چند قدرت بزرگ یا ابرقدرت دارند و مناطقی که فقط قدرت‎های بزرگ دارند تفکیک قائل شویم.

(۱۴) جهت: کلمه‌ای عربی است که در متون فارسی با حرف‌های اضافه‌ی «از» و «به» به‎معنی «برای» به¬کار رفته است (مانند: به‎جهت حال مادرش هر روز سری به بیمارستان می‎زد» و «این همه نقش می‎زنم از جهت رضای تو»)، ولی تا جای ممکن بهتر است «برای» را به¬جای آن نوشت (مانند: برای رضای خدا).
(۱۵) چنان‌که/ چنان‌چه: چنان‌که، حرف ربط مرکب، نشان‌دهنده‌ی تمثیل و تشبیه است و با «به‎طوری¬که و همان‌طورکه» مترادف است (مانند: تتیس جزیره‎ای است و از خشکی دور است، چنان‎که از بام‎های شهر ساحل را نتوان دید). اما «چنان‎چه» قید تأکید است که معمولاً پس از «اگر» برای تقویت معنی آن می‌آید، ولی امروزه معمولاً «اگر» را حذف می‌کنند و اشکالی ندارد (مانند: (اگر) چنان‎چه راستکار باشی رستگار می‎شوی).
(۱۶) چون… لذا…: «چون» و «لذا» هر دو برای بیان علت به¬کار می‌روند و آوردن چون و لذا یا مرادف‌های لذا (ازاین¬رو، بنابراین، بدین¬جهت، بدین¬سبب و جز این‌ها) با هم درست نیست، بلکه باید یکی از آن‌ها را حذف کرد، یا به‎جای «لذا» و مرادف‌های آن «پس» را آورد:
ننویسید: چون دیر از خواب بیدار شد، لذا/ بنابراین/ بدین جهت/ بدین سبب… نتوانست به‌موقع به فرودگاه برسد.
بنویسید: چون دیر از خواب بیدار شد، نتوانست به‌موقع به فرودگاه برسد.
یا: دیر از خواب بیدار شد، لذا/ بنابراین/ بدین‌جهت/ بدین‌سبب نتوانست به¬موقع به فرودگاه برسد.
چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست (مولوی، مثنوی)
(۱۷) زیرا (که)/ چه: «زیرا» با «که» و بدون آن درست است، و «چه» نیز به همان معنی است؛ با این تفاوت که پس از آن -‌آن‌گونه که در نمونه‌ی زیر آمده‌- نمی‌توان «که» را آورد:
«شاه جمجاه دستی بر جمجمه‌ی بی‌موی خویش بمالید… و جای زخم‌ها را بخارید و با خویش تبسم فرمود، چه که رنج و الم را نیز چون رعایای خویش مقهور ساخته بود» (صادق چوبک، خیمه‌شب‌بازی، داستان «اسائه‌ی ادب»)
(۱۸) علیه/ برعلیه: آوردن حرف «بر» در کنار «علیه» نادرست است و ساژه¬ی «علیه» را باید به¬تنهایی به¬کار برد؛ ضمن این-که به‌جای «برعلیه» یا «علیه» می‌توان حرف¬های «با»، «بر»، «به»، «دربرابر» و مانند این‌ها را به‌کار برد:
مثال۱:
ننویسید: دولت عراق هشت سال برعلیه ایران جنگید.
بنویسید: دولت عراق هشت سال با ایران جنگید.
مثال۲:
ننویسید: مدعیان حکومت علیه حاکم قیام کردند.
بنویسید: مدعیان حکومت بر حاکم قیام کردند.
مثال۳:
ننویسید: حمله‌ی آمریکا علیه یک کشتی ایرانی در خلیج فارس.
بنویسید: حمله‌ی آمریکا به یک کشتی ایرانی در خلیج فارس.
مثال۴:
ننویسید: همگی برعلیه ستم حاکم به قیام برخاستند.
بنویسید: همگی دربرابر ستم حاکم به قیام برخاستند.
(۱۹) فرق داشتن با/ از: در زبان فارسی «فرق داشتن» یا «فرق کردن»، با حرف اضافه‎ی «با» به‎کار می‎رود (برای مثال در: «این بیماری هیچ فرقی با سرخک ندارد/ نمی‎کند») و به‎کار بردن حرف اضافه‎ی «از» با «فرق داشتن» -‌که بر اثر گرته‎برداری از زبان‎های بیگانه وارد زبان فارسی شده است‌- درست نیست، پس:
ننویسید: این بیماری هیچ فرقی از سرخک ندارد.
بنویسید: این بیماری هیچ فرقی با سرخک ندارد.
ولی «فرق کردن» را -‌با معنایی دیگر- می‎توان با حرف اضافه‎ی «از» به‎کار برد. (ن.ک: «فرق کردن با/ فرق کردن از»).
(۲۰) فرق‌کردن با/ از: «فرق کردن با» به‎معنی «فرق داشتن و متفاوت بودن» و مترادف با «فرق داشتن با» است، اما «فرق کردن از» به‎معنی تشخیص دادن یا تمیز دادن چیزی از چیزی است. برای مثال در: «یک روز قاضی صاعد با خود گفت: من امروز این مرد را بیازمایم. بفرمود تا دو برّه‎ی فربه یکسان بیاوردند، چنان¬که از هم فرقی نتوانستی کرد.»
(۲۱) نسبت¬به: کاربرد اصلی «نسبت به» در هنگام مقایسه‌ی دو چیز است (برای مثال او نسبت به هم سن و سالان خود از هوش بیش‌تری برخوردار است)؛ اما در بسیاری موارد، به‎ویژه در ترجمه‎ها، این حرف به‌جای حرف‌های دیگر به‌کار می‌رود؛ درحالی که یا می‎توان حرف اضافه‎ی مناسبی را به‎جای آن نشاند، و یا باید «نسبت» را از آن حذف کرد؛ مانند مثال‎هایی که درپی آمده است:
مثال ۱:
ننویسید: این موضوع باعث می‎شود که آمریکا نتواند علت تنفر بسیاری از مردم جهان نسبت به خود را درک کند.
بنویسید: این موضوع باعث می‎شود که آمریکا نتواند علت تنفر بسیاری از مردم جهان از خود را درک کند.
مثال ۲:
ننویسید: این کشور به‎طور ذاتی نسبت به توافقاتی که دولت را رودرروی جامعه‎ی مدنی قرار می‎دهد از خود مقاومت بیش‎تری نشان می‎دهد.
بنویسید: این کشور به‎طور ذاتی در برابر توافقاتی که دولت را رودرروی جامعه‎ی مدنی قرار می‎دهد از خود مقاومت بیش‎تری نشان می‎دهد.
مثال ۳:
ننویسید: این جنبه از استثناگرایی آمریکا با نگرش‎های اخلاق‎گرا نسبت به جنگ و سیاست خارجی در آمریکا تقویت می‎شود و ضرورت مطرح شدن نظرات موافق و مخالف نسبت به جنگ را در قالب مفاهیم صلیبی و مانوی ایجاد می‎کند.
بنویسید: این جنبه از استثناگرایی آمریکا با نگرش‎های اخلاق‎گرا به جنگ و سیاست خارجی در آمریکا تقویت می‎شود و ضرورت مطرح شدن نظرات موافق و مخالف درباره‎ی جنگ را در قالب مفاهیم صلیبی و مانوی ایجاد می‎کند.
مثال ۴:
ننویسید: دشمنی این کشور نسبت به ژاپن ریشه‎ی تاریخی دارد.
بنویسید: دشمنی این کشور با ژاپن ریشه‎ی تاریخی دارد.
مثال ۵:
ننویسید: نارضایی روسیه نسبت به قدرت امپراتوری ژاپن هر روز بیش‎تر می‎شود.
بنویسید: نارضایی روسیه از قدرت امپراتوری ژاپن هر روز بیش‎تر می‎شود.
مثال ۶:
ننویسید: رویکردهای موجود نسبت به این موضوع ممکن است دستخوش تحول بشود.
بنویسید: رویکردهای موجود به این موضوع ممکن است دستخوش تحول بشود.
(۲۲) و هم‌چنین: در موارد فراوانی نیازی به آوردن حرف ربط مرکب «هم‌چنین» با حرف ربط ساده‌ی «و» نیست و می‌توان «هم‌چنین» را حذف کرد:
مثال ۱:
ننویسید: در چنین فرآیندی شاهد جابه‌جایی رفتار راهبردی آمریکا از فضای پیش‌دستانه به حوزه‌ی بازدارنده و هم‌چنین از الگوی معطوف به یک‌جانبه گرایی به نشانه‌هایی از چند‌جانبه گرایی هستیم.
بنویسید: در چنین فرآیندی شاهد جابه‌جایی رفتار راهبردی آمریکا از فضای پیش‌دستانه به حوزه‌ی بازدارنده، و از الگوی معطوف به یک‌جانبه گرایی، به نشانه‌هایی از چند‌جانبه گرایی هستیم.
مثال ۲:
ننویسید: آنان در این شرایط تلاش می‌کردند اهداف خود را از راه الگوهای مبتنی‌بر موازنه‌¬گرایی و هم‌چنین کناره‌گیری از منازعات بین‌المللی پی‌گیری نمایند.
بنویسید: آنان در این شرایط تلاش می‌کردند اهداف خود را از راه الگوهای مبتنی‌بر موازنه‌¬گرایی و کناره‌گیری از منازعات بین‌المللی پی‌گیری نمایند.
مثال ۳:
ننویسید: از این مقطع به بعد، سیاست خارجی آن کشور به ابزار قدرت نظامی و هم‌چنین نیروهای عملیاتی وابسته شد.
بنویسید: از این مقطع به بعد، سیاست خارجی آن کشور به ابزار قدرت نظامی و نیروهای عملیاتی وابسته شد.

۱ـ جمع بستن اسم‌ قوم‌ها و طایفه‌ها
برخی کلمه‎های فارسی -¬از جمله نام قوم‎ها- به¬اشتباه به‎صورت عربی جمع بسته می‎شوند. اما باید در نظر داشت که کلمه‎های فارسی را هیچ‎گاه نمی‎توان به¬صورت عربی جمع بست؛ پس:

مفرد ننویسید بنویسید
ارمنی ارامنه ارمنی‌ها یا ارمنیان
افغان افاغنه افغانی‎ها یا افغانیان
ترک اتراک ترک‌ها یا ترکان
ترکمان تراکمه ترکمان‌ها یا ترکمانان
کرد اکراد کردها
لُر الوار لرها

۲ـ جمع با «ات»
(۱) در زبان فارسی برای جمع بستن کلمه‌های عربی، به¬جای «ات» عربی از «ها»ی جمع فارسی استفاده می‌کنیم:
ننویسید: کلمات، ثمرات، طبقات، ادارات، استعارات، تذکرات، احساسات، تعلیمات، تصادفات، افتخارات، استنباطات و…
بنویسید: کلمه‌ها، ثمره‌ها، طبقه‌ها، اداره‌ها، استعاره‌ها، تذکرها، احساس‌ها، تعلیم‌ها، تصادف‌ها، افتخارها، استنباط‌ها و…
(۱٫۱) به¬جز هنگامی‌که میان جمع با «ات» و «ها» تفاوت معنایی باشد، که در این صورت کلمه‌ را به¬شکلی جمع می‌بندیم که منظور را برساند:
مثال ۲: «همه‌ی نباتات نیاز به هوا دارند» و «این نبات‌ها را از مشهد خریدم.»
(۲٫۱) یا هنگامی‎که کلمه‎هایی را به‎کار می‎بریم که در فارسی مفرد ندارند؛ مانند:
ادبیات، دخانیات، عملیات، لبنیات، شیلات، مهمّات و…
(۳٫۱) و یا هنگامی‎که جمع بستن کلمه -¬چه عربی چه فارسی¬- با «ها»، در فارسی دیده یا شنیده نشده باشد؛ مانند:
کائنات، جمادات، مایعات، مسموعات، اطلاعات، انتخابات، تسلیحات، متصرفات، جعلیات، تبلیغات، تشکیلات، صادرات، واردات، عملیات، تأسیسات، تظاهرات، دهات، شمیرانات، اصطهبانات، غائنات، و…
آگاهی: کلمه‌هایی را که جمع آن‌ها با «ات» در فارسی رواج دارد، ولی می‌توان آن‌ها را با «ها» نیز جمع بست، با ها جمع می‌بندیم؛ مانند:
حیوانات ← حیوان‌ها، مسکرات ← مسکرها، مقامات ← مقام‌ها
(۲) کلمه‌هایی را که در اصل فارسی یا غیرعربی هستند، با «ات» جمع نمی‌بندیم:
ننویسید: باغات، آزمایشات، پیشنهادات، گزارشات، فرمایشات، بلوکات، ایلات، تلگرافات، گمرکات، نمرات، قشلاقات، ییلاقات و… .
بنویسید: باغ‌ها، آزمایش‌ها، پیشنهادها، گزارش‌ها، فرمایش‌ها، بلوک‌ها، ایل‌ها، تلگراف‌ها، گمرگ‌ها، نمره‌ها، قشلاق‌ها، ییلاق‌ها و… .
آگاهی: در نقل قول‌ها برای رعایت امانت‎داری، شکل جمع را تغییر نمی‌دهیم؛ مانند:
«طبق گزارشات واصله…».
۳ـ جمع با «جات»
(۱) کلمه‌هایی را که با «جات» جمع بسته می‌شوند با «ها» جمع می‌بندیم:
ننویسید:اداره‌جات، روزنامه‎جات، کارخانه‎جات، نوشته‌جات، سبزی‌جات، دسته‌جات، شیرینی‎جات و… .
بنویسید: اداره‎ها، روزنامه‎ها، کارخانه‎ها، نوشته‎ها، سبزی‎ها، دسته‎ها، شیرینی‎ها و…
آگاهی: در نقل‎قول‌ها برای امانت‎داری در نقل قول، از تبدیل «جات» به «ها» ‌پرهیز می‎کنیم.
(۲) هرگاه «جات» برای اشاره به نوع، خانواده یا دسته‌ای باشد که صورت جمع واژه را نیز در خود جای داده است، به‌کار بردن آن درست است. در این موارد، یا «ها»ی جمع برای اشاره به «نوع، خانواده یا دسته» کاربرد ندارد (مانند بدلی‌جات)، و یا صورت دارای «جات»، چیزهایی بیش‌تر از صورت دارای «ها»ی جمع را در خود جا می‌دهد؛ مانند:
ترشی‎جات= خوردنی‎هایی که در خانواده‎ی ترشی‎ها هستند؛ ازجمله: «انواع ترشی‌ها» و «میوه‌های ترش، مانند تمشک، آلوچه و…».
سبزی‎جات= رستنی‎هایی که در دسته‎ی سبزی‎ها قرار دارند؛ ازجمله: «انواع سبزی‌های خوراکی» و «سبزی‌های غیرخوراکی، مانند علف، یونجه و…».
شیرینی‎جات= خوردنی‎هایی که در دسته‎ی شیرینی‎ها هستند؛ ازجمله «انواع شیرینی‌های خشک و تر» و «نقل، نبات، شکلات، آب‌نبات و…».
بدلی‎جات= همه‌ی زیورآلاتی که از نوع بدل هستند.
(۳) با توجه به بندهای پیش‌گفته، برخی واژه‌ها -¬¬¬بسته به معنی مورد نظر و گستره‌ی دربرگیری مفهوم‌ها- به یکی از دو صورت پیش (با «ها» یا با «جات») نوشته می‌شوند.
۴ـ جمع با «ین» و «ون»
کلمه‌هایی را که در عربی با «ین» و «ون» جمع بسته می‌شوند در فارسی غالباً با «ان» جمع می‌بندیم:
ننویسید: معلمین، مسافرین، مؤمنین، منافقین، مترجمین، مهندسین، مشرکین، متمّولین، حاضرین، مشترکین، روحانیون، انقلابیون، اقتصادیون، اعتصابیون، رواقیّون و… .
بنویسید: معلمان، مسافران، مؤمنان، منافقان، مترجمان، مهندسان، مشرکان، متمّولان، حاضران، مشترکان، روحانیان، انقلابیان، اقتصادیان، اعتصابیان، رواقیان و… .
آگاهی: در نقل قول‎ها برای رعایت امانت باید کلمه‎ها را به همان شکل نقل شده بنویسیم؛ مانند «انقلابیون همه‎ی مقرهای پلیس را به¬تصرف خود درآوردند.»
۵ـ جمع مکسر
(۱) در زبان فارسی تا جای ممکن باید کلمه‌های عربی را با «ها» یا «ان» جمع فارسی جمع بست، مگر در مورد کلمه‌ها و اصطلاح‎هایی مانند شرایط و مقتضیات، دعاوی حقوقی، شواهد و قرائن و جز این‌ها که تنها شکل جمع مکسر آن‌ها شناخته شده است:
ننویسید: ارکان، اخبار، اعضا، اعمال، اشعار، افعال، حروف، حوادث، فواید، قصاید، قبایل، کتب، مراتب، معانی، منازل، نوادر و… .
بنویسید: رکن‎ها، خبرها، عضوها، عمل‎ها، شعرها، فعل‎ها، حرف‎ها، حادثه‎ها، فایده‎ها، قصیده‎ها، قبیله‎ها، کتاب‎ها، مرتبه‎ها، معنی‎ها، منزل‎ها، نادران و… .
(۲) مگر هنگامی‌که صورت جمع فارسی آن‌ها در زبان فارسی کاربرد نداشته باشد؛ مانند:
آمال، اجزا، احوال، اطراف، الوان، اوباش، بلاد، بیوت، حدود، حواس، عجایب، عیال، غرایب، کسور، ملوک، مواجب، جوارح و… .
۶ـ جمع ضمایر جمع
ضمایر جمع‌ «ما» و «شما» را می‌توان با «ها» جمع بست و برای مثال گفت: ماها و شماها.
۷ـ جمعِ جمع
(۱) کلمه‌های جمع مکسر عربی را نباید دوباره با «ها» یا «ان» جمع فارسی یا حتی با «ات» جمع عربی جمع بست:
ننویسید: آمال‌ها، اجزاها، احوال‌ها، احوالات، اطراف‌ها، الوان‌ها، بلادها، بیوتات، حدودها، حواس‌ها، خیرات‌ها، عجایب‌ها، عجایبات، عیالان، غرایبات، کسورات، ملوکان، مواجب‌ها، امورات و… .
بنویسید: آمال، اجزا، احوال، اطراف، الوان، بلاد، بیوت، حدود، حواس، خیرات، عجایب، عیال، غرایب، کسور، ملوک، مواجب، امور، و… .
(۲) مگر هنگامی‎که جمع مکسر کلمه‌های عربی، در فارسی به¬عنوان مفرد به¬کار رود، یا صورت مفرد عربی آن‌ها در معنی مورد نظر، در فارسی کاربرد نداشته باشد. به¬زبان دیگر، هرگاه یک کلمه‎ی جمع عربی، در زبان فارسی به‎عنوان کلمه‎ی مفرد به‎کار رود، می‎توانیم آن را دوباره جمع ببندیم؛ ‌ولی اگر کاربرد جمع داشته باشد، نمی‎توانیم آن را دوباره جمع ببندیم. کلمه‎هایی را که درپی آمده، با آن‎که در زبان عربی جمع هستند، به‎علت آن‎که در زبان فارسی کاربرد مفرد دارند، می‎توانیم دوباره با ساژه‎های جمع فارسی (ها/ ان) یا عربی (ات) جمع ببندیم:
اوباش‎ها یا اوباشان، جواهرات، عملیات‌ها، اربابان، اعیان‌ها، عوارض‌ها و… که مفرد آن‎ها به¬ترتیب وبش، جوهر، عملیّه، ربّ، عَین و عارضه است.
(۳) یا هنگامی‎که صورت جمع مکسر آن‌ها، در فارسی تنها با جمع بستن دوباره کاربرد داشته باشد؛ مانند:
حبوبات (جمع حبوب)، فتوحات (جمع فتوح)، فیوضات (جمع فیوض)، نذورات (جمع نذور) و… .

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

نویسنده یا ویراستار باید بداند که در واژه¬های لاتین موجود در متن، کدام حروف را بزرگ، و کدام یک را کوچک بنویسد.
در نوشته‎های ترجمه شده به فارسی، این کار جزو کارهای «ویراستار ترجمه» است؛ ولی از آن‌جا که نوشته‎های فارسی (نوشته‎هایی که ترجمه نیستند) ویراستار ترجمه ندارند و از سویی نیز ممکن است در آن‌ها ساژه‎های لاتین وجود داشته باشد، در نوشته‎های فارسی، این کار برعهده‎ی ویراستار صوری است.
در مواردی که درپی می‎آید، حروف انگلیسی را بزرگ می‎نویسیم:
آگاهی: در همه‎ی این موارد، حرف نخست حروفِ اضافه، ربط و تعریف (مانند a, an, with, and, the) به‎جز در آغاز جمله، کوچک نوشته می‎شود.
(۱) حرف نخست جمله‎ها؛ مانند:
A mine fuze responds to the direct pressure of a target.
Some people think that money brings honor. This is a wrong idea.
(۲) حروف نخست کلمه‎ها در عنوان‎های مطالب کتاب (در فهرست مطالب و در متن کتاب):
۱- Interagency Operations
۱٫۱- Understanding Interagency Operations
۱٫۲- Syncronizing Interagency Operations
(۳) حروف کوتاه‎نوشته‎ها (حروف اختصاری) و حروف نخست ساژه‌های دارای کوتاه‎نوشته:
عضو وابسته به انجمن سلطنتی علوم و فن‎آوری گلاسکو
ARCST= Associate of the Royal College of Science and Technology of Glasgow
کارشناس ارشد علوم در مهندسی شیمی
MSCE= Master of Science in Civil Engineering
آگاهی: برخی کوتاه¬نوشته¬ها با حروف کوچک نوشته می¬شوند. هرگاه کوتاه نوشته‌‎ای با حروف کوچک نوشته شود، ساژه‌های مربوط به آن نیز با حروف کوچک نوشته می‌شوند:
o.p= 1.out of print ۲٫overprint ۳٫overproof
opt= 1.optative 2.optical 3.optician 4.optic 5.optimum 6.optional
(۴) حرف¬های نخست هر کلمه در نام¬ها و ساژه¬هایی که درپی می¬آیند:
(۴٫۱) نام‎های خاص:
Albert , David , Tome , Ali , Parviz, Mina,…
(۴٫۲) سمت‌های کشوری و لشکری:
وزیر دفاع Secretary of (State for) Defese
دادستان کل (رئیس مجلس اعیان) Lord Chancellor
وزیر علوم و آموزش و پرورش Secretary of (State for) Education and Science
معاون پارلمانی Parlimentary Private Secretary
(۴٫۳) نام‎های جغرافیایی و مکان¬ها:
مثلث نقره‌ای Silver Triangle
آفریقای جنوبی South Africa
تهران Tehran
(۴٫۴) سازمان‎ها، نهادها، اتحادیه‌ها، هیأت‌ها، شوراها، مجموعه‌ها، مؤسسه‌ها و مانند این‎ها:
شورای اصلی بررسی سیستم‎های اطلاعاتی خودکار
Major Automated Information System Review Council
اتحادیه‌ی جهانی انجمن‌ها و مؤسسات کتابداری
International Federation of Library Association and Institutions
(۴٫۵) عنوان کتاب‎ها، مقاله‌ها، نشریه‌ها، آیین‌نامه‌ها و مانند این‎ها:
نام کتاب Psychology of Intelligence Analysis

نام مقاله How to Evaluate Corporate Strategy?
نام مجله Military Reviw
نام آیین‌نامه FM 90-13 River Crossing Operations
(۴٫۶) نبردها و عملیات‎های نظامی
Operation Just Cause
Battle of the Bismarck
Operation Desert Storm
Operation Fao
Operation Fat’hol-Mobin
(۴٫۷) دوره‌های (عصرهای) تاریخی، زمین‌شناسی و…:
عصر هلنیستی Hellenistic Age
عصر آهن Iron Age
عصر حجر Stone Age
(۴٫۸) کیش‌ها، آیین‌ها، مکتب‌ها، فرقه‎ها و…:
آیین‌ رواقی Stocism
کیش سیک Sikhism
دین اسلام Islam
دین مسیحیت Christianity
فرقه‎ی سیسترسین Cistercians
(۴٫۹) لقب‌ها و عنوان‌های اشرافی، اجتماعی و مانند این‎ها:
ویسکونت Viscont
راجه Raja
آگاهی: در همه‎ی موارد پیش‎گفته، جزء دوم واژه‎های مرکب با حرف کوچک آغاز می‎شود:
مثال: (عنوان مقاله) Hand-written Books
(۴٫۱۰) نام زبان‌ها:
زبان آسی Ossetic Language
زبان هیتی Hittite Languge
(۴٫۱۱) اقوام، نژادها و مانند این‎ها:
قوم اسرائیل Zion
قوم پتان Pathan
(۴٫۱۲) سلسله‌ها، حکومت‌ها، دولت‌ها و مانند این‎ها:
سلسله‌ی (سلطنتی) والوت Valois Dynasty
(۴٫۱۳) پیمان‌ها، قراردادها و مانند این¬ها:
پیمان جهانی حفظ حقوق مؤلف Universal Copyright Convention

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

پاورقی یا پانوشت به نوشته‌هایی می‌گویند که در زیر صفحه نوشته می‌شوند.
پاورقی‌ها هفت گونه‌اند:
(۱) پاورقی توضیحی
(۲) پاورقی تعریفی
(۳) پاورقی اطلاعی
(۴) پاورقی معادل
(۵) پاورقی اطمینان
(۶) پاورقی ارجاعی
(۷) پاورقی ترکیبی
۱ـ پاورقی‌ توضیحی
پاورقی توضیحی،‌ نوشته‎ای است که ساژه‎ها را برای رفع ابهام یا پرسش، توضیح می‎دهد.
مثال¬هایی که از این پس خواهد آمد، و پاورقی¬های نوشته¬شده برای آن¬ها، هریک از گونه¬های پاورقی را در پیش رویتان خواهند گذاشت:
مثال ۱: این کارنامه، یعنی دو جنگ متعارف بزرگ که یکی به بن‎بست رسید و دیگری به¬شکست کامل انجامید، خشنودکننده نیست؛ این کارنامه حاصل اشتباهات و شکست‌های ما [آمریکایی‎ها[ در عملیات‎های کوچک‌تر است.
مثال ۲: پذیرفتن هرگونه عملیات نظامی هرچند کوچک، بدون به‎کار گیری هر چهار نیروی نظامی تقریباً غیرممکن است.
آگاهی: هرگاه در یک فصل، یک مطلب نیازمند توضیح در چند جای آن فصل آمده باشد، پاورقی توضیحی را تنها برای مورد نخست می‌نویسیم.
۲ـ پاورقی تعریفی
این نوع پاورقی برای تعریف واژه‎ها و اصطلاحات نیازمند تعریف به‎کار می‎رود. اگر ساژه‎ی نیازمند تعریف، معادل ساژه‎ای غیرفارسی باشد، باید هم تعریف و هم صورت اصلی آن ساژه را در پاورقی آورد.
مثال ۱: هرگاه این حرف، پس از «حروف پس‎بریده» قرار گیرد… .
مثال ۲: ایجاد این کانال‎ها تنها به‎وسیله‎ی «تمرکز خطی» ممکن می‎شود.
مثال ۳: درستی این محاسبه، پس از اندازه‎گیری «طول موج» مشخص خواهد شد.
۳ـ پاورقی اطلاعی
پاورقی اطلاعی، اطلاعاتی رادرباره‎ی ساژه‌های نیازمند معرفی -¬از جمله مواردی را که درپی آمده¬- در اختیار خواننده می‌گذارد:
(۱) اطلاعاتی درباره‌ی اشخاص نیازمند معرفی.
(۲) اطلاعاتی درباره‌ی رخدادهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و… نیازمند معرفی.
(۳) اطلاعاتی درباره‌ی مکان‌های نیازمند معرفی.
(۴) اطلاعاتی درباره‌ی سازمان‎ها، نهادها، تشکیلات و … نیازمند معرفی.
مثال ۱: اطلاعات درباره‌ی اشخاص نیازمند معرفی:
در نهایت، این امر باعث می‌شود که رئیس جمهور برای مشاوره در مورد سیاست‌های امنیتی، به فردی مانند سرهنگ هاوس مستقر در کاخ سفید گرایش پیدا کند.
مثال ۲: اطلاعات درباره‌ی رخدادهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و… نیازمند معرفی:
انگلیسی‌ها در زیر آتش از عَدَن عقب¬نشینی کردند و تاکنون موفق به آرام کردن ایرلند شمالی نبوده‌اند؛ اما به¬باور بسیاری، در دو جنگ مهم پیروز شدند: در جنگ ضدچریکی مالزی در دهه‌ی ۱۹۵۰، و در جنگ فالک‎لند. (رخداد تاریخی)
مثال ۳: اطلاعات درباره‌ی مکان‎های نیازمند معرفی:
به¬تازگی گزارشی با این مضمون را دیدم که درس تاریخ نظامی در دانشگاه «وست پوینت» به¬عنوان واحد درسی اجباری ارائه نمی‌شود.
مثال ۴: اطلاعات درباره‌ی سازمان‎ها، نهادها، تشکیلات و… نیازمند معرفی:
آن‎چه نیاز است، یک تشکیلات نظامیِ «کم¬حجم، میانه و با مهارت» برپایه‎ی الگوی… «ورماخ» جنگ جهانی دوم، و هسته‌ی حرفه‌ای ارتش انگلیس است.
۴ـ پاورقی معادل
این پاورقی‎ دربردارنده‎ی داشته‎های زیر است:
۴٫۱ـ املای لاتین نام‎ها، عنوان‎ها و لقب‎های لاتین
مثال ۱: او چیز زیادی برای گفتن درباره‌ی «له داک ثو» نداشت.
مثال ۲: سمت «دبیر اجرائی شورای امنیت ملی» به¬موجب مصوبه‌ی امنیت ملی سال ۱۹۴۷ میلادی به¬وجود آمد.
مثال ۳: این دوره که از سال ۳۰ تا ۳۲۳ قبل از میلاد طول کشید، به «عصر هلنیستی» شهرت یافت.
۴٫۲ـ املای لاتین اصطلاح‎ها و مفهوم‎های تخصصی
معادل لاتین اصطلاح‎ها و مفهوم‎های تخصصی برای آگاهی خواننده از املای آن‌ها باید در پاورقی گنجانده شود. در برخی موارد می‎توان معادل لاتین اصطلاح‎ها و مفهوم‎هایی عمومی را که دانستن آن‌ها برای خواننده سودمند است، در پاورقی گنجاند. شیوه‎ی نوشتن این ساژه‎ها نیز مانند شیوه‎ی نوشتن نام‎هاست:
مثال ۱: خروجی «سامانه‎های کوچک تأمین انرژی اتمی» نیز پاسخ‎گوی نیازهای این واحد نیست.
مثال ۲: براثر این عمل‎کردها، رفته‎رفته حقی با عنوان «حق برداشت ویژه» از صندوق بین‎المللی پول ایجاد شد که…
مثال ۳: این عارضه که «التهاب رنگ‎دانه‎ای شبکیه» خوانده می‎شود، رفته‎رفته موجب می‎شود که…
۵ـ پاورقی اطمینان
گاهی بنا به علت‎هایی -¬از جمله آگاهی خواننده از تضاد یا اختلاف فکری، اعتقادی یا سیاسی «نویسنده» با «مترجم یا ناشر ترجمه»، یا هر علتی دیگر¬- ممکن است این گمان به ذهن خواننده آید که مترجم، بخشی از متن را طبق خواست خود یا ناشر، و یا به¬صورت اشتباه ترجمه کرده، نه مطابق آن‎چه در متن اصلی آمده است. مترجم برای ازبین بردن این گمان، باید عین ساژه¬ی نویسنده را به¬زبان اصلی در پاورقی بنویسید؛ به¬زبان دیگر،‌ مترجم باید به خواننده اطمینان دهد که آن ساژه، ترجمه‎ی بدون افزایش یا کاهش ساژه¬ی متن اصلی است. برای مثال، در نمونه‌ای که درپی آمده، نویسنده و ناشر، آمریکایی است، و ناشر ترجمه‌ی فارسی آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. از همین‎رو، مترجم برای آن‎که این پرسش یا تردید را ازبین ببرد که «آیا ساژه¬ی ترجمه¬شده، با ساژه¬ی نویسنده (هانتینگتون) مطابقت دارد یا خیر؟»، عین ساژه¬ی متن اصلی را در پاورقی آورده است:
مثال: همگی می‌دانیم که تا قبل از سال ۱۹۴۶ آمریکا در هیچ جنگی شکست نخورده بود؛ حداقل این ادعا در سال‎های ۱۸۱۲ تا ۱۸۱۵ میلادی درست بوده است. با نگاهی به تاریخ نظامی آمریکا می‌توان نمونه‌های فراوانی از «بن بست راهبردی، حماقت تاکتیکی، کاستی¬های بزرگ در آموزش و مقررات، بی‌کفایتی و لاف‌زنی در فرمان‎دهی، و بزدلی محض» را مشاهده نمود. هم‎چنین می‌توان نمونه‌هایی کاملاً مخالف نمونه‌های فوق نیز یافت؛ ولی به‎سختی می‌توان موردی از جنگ و فنون نظامی را که بخشی از فعالیت‎های انسانی بوده است پیدا کرد که آمریکایی‌ها در آن بخش در مقایسه با ملت‌های دیگر برجسته‌تر بوده باشند.
۶ـ پاورقی ارجاعی
نوشته¬هایی غیر ازبخش، فصل و گفتار و دفتر، چون «پیش¬گفتار، سخن ناشر، مقدمه¬ی نویسنده یا مترجم، نتیجه، مؤخره» و مانند این¬ها که نوشته¬های آن¬ها معمولاً کم¬ است و از چند صفحه بیش¬تر نیست، بخش¬های «کم¬نوشته» نامیده می¬شوند. منابع و مآخذ این بخش¬ها به¬جای آن¬که در پایان هریک آورده شود، با ترتیبی که در زیر عنوان «شیوه‎ی کلی نوشتن (تنظیم) مشخصات منابع و مآخذ» آمده، در پاورقی همان بخش به¬صورت «پاورقی ارجاعی» آورده می¬شود.
مثال: اگر فرض کنیم که نوشته¬ی زیر، بخشی از پیش¬گفتار یک کتاب است، شیوه¬¬ی ارجاع به منبع در آن به¬صورتی است که درپی آمده:
آنان هم‌چنین قبه‌ای را که بر چاه زمزم بود و نیز ساختمان‌های دور خانه‌ی خدا را ویران کردند. مردم مکه هم که به‌شدت از وهابیان می‌ترسیدند، با ترس نظاره‌گر ویران‌سازی بناها و آثار اسلامی خود بودند.
۷ـ پاورقی ترکیبی
گاهی لازم می‎شود پاورقی‎ها را به¬صورت ترکیبی از دو یا چند گونه از پاورقی‎های پیش‎گفته نوشت. مثال‎هایی که درپی می‎آید، ترکیبی از پاورقی معادل را با پاورقی‎های دیگر نشان می‎دهد:
مثال ۱: Enemy Information Colecting Elements: منظور،‌ عواملی از دشمن است که اطلاعات نیروهای خودی را جمع‎آوری می‎کنند. (پاورقی معادل¬- توضیحی)
مثال ۲: Colon House: سرهنگ هاوس (۱۹۳۸-۱۸۵۸ م) دیپلمات آمریکایی و مشاور نزدیک ویلسیون، رئیس‎جمهور اسبق آمریکا بود. (پاورقی معادل¬- ‌اطلاعی)
مثال ۳: Manuer: مانور عبارت است از جابه‎جایی نیروها و تجهیزات به¬گونه‎ای که در موقعیتی برتر نسبت به دشمن قرار گیرند. این کلمه را همواره باید «مانور» ترجمه کرد مگر هنگامی که به¬معنی «تمرین نظامی» باشد که در این صورت آن را «رزمایش» ترجمه می‎کنیم. (پاورقی معادل¬- تعریفی¬- توضیحی)
مثال ۴: پس از بیرون راندن وهابیان از مکه و مدینه، بازسازی بقاع متبرکه و آثار اسلامی آغاز شد. با نظر مساعد علما و کمک‌های مالی مردم و ضریح‌هایی که در نقاط دور و نزدیک جهان اسلام ساخته و به مدینه و مکه فرستاده شد، به‌سرعت بسیاری از ویرانی‌های آل سعود بازسازی گردید. چنین عمل‌کردی نشانگر عمق اختلاف اسلام وهابی با اعتقادات مسلمانان است. (پاورقی¬یی که برای این بند آورده شده، پاورقی توضیحی¬- ارجاعی است.)

منبع: جمشید سرمستانی، گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫

اصول کلی کوتاه¬نویسی
هرگاه بتوان یک مفهوم را بی کم و کاست با واژه¬های کم¬تر بیان کرد، باید آن را با واژه¬های کم¬تر بیان کرد.
در هنگام کوتاه کردن ساژه‌های بلند باید توجه داشت که هیچ مفهومی نه حذف نشود و نه تغییر کند.
هرگاه برای بیان یک مفهوم؛ یک عبارت بلند فارسی و یک عبارت کوتاه غیرفارسی داشته باشیم، عبارت بلند فارسی را بر می‌گزینیم:
ننویسید: وسایلی را که تا کنون در این کار استفاده نشده¬اند، در جایی انبار کنید.
بنویسید: وسایلی را که تا کنون در این کار به¬کار برده نشده¬اند/ به¬کار نرفته¬اند، در جایی انبار کنید.
هرگاه رعایت نکردن قواعد کوتاه نویسی، بر زیبایی ساژه¬ها مؤثر باشد، نیازی به رعایت کردن آن¬ها نیست.

قواعد کوتاه¬نویسی
۱ـ تبدیل جمله به عبارت مصدری
هرگاه بتوان جمله¬ای را با عبارت مصدری بیان کرد، چنین می¬کنیم:
ننویسید: این¬که امیرالمؤمنین حاضر نیست پیروزی را از راه ظلم به¬دست آورد، واقعیتی است که…
بنویسید: حاضر نبودن امیرالمومنین به پیروزی از راه ظلم، واقعیتی است که…
ننویسید: راه¬هایی که می¬توان به¬وسیله¬ی آن¬ها یک شرکت ورشکسته را دوباره راه¬اندازی کرد.
بنویسید: راه¬های راه¬اندازی دوباره¬ی شرکت¬های ورشکسته.

۲ـ تبدیل جمله‌ی وصفی به عبارت کوتاه
هرگاه بتوان جمله¬ی وصفی را به عبارتی کوتاه تبدیل کرد، چنین می¬کنیم:
ننویسید: مردی که دارای ظاهری آشفته بود وارد خانه شد.
بنویسید: مردی آشفته ظاهر وارد خانه شد.
ننویسید: از نخستین روزی که با او آشنا شدم، استعداد عجیبی در او یافتم.
بنویسید: از نخستین روز آشنایی با او استعداد عجیبی در او یافتم.
ننویسید: از حوادث تلخی که در روز‌های اسارت شاهد آن‌ها بود برایمان می‌گفت.
بنویسید: از حوادث تلخ روزهای اسارت برایمان می‌گفت.

۳ـ تبدیل جمله‌ی بلند به دو یا چند جمله‎ی کوتاه
هرگاه بتوان جمله¬ی بلند را به دو یا چند جمله‌ی کوتاه تبدیل کرد، چنین می¬کنیم:
ننویسید: از نخستین برخورد با وی متوجه نیروی عجیبی در او شدم و می‌دانم که به زوایای تاریک وجود من پی برد ولی پیوسته این آگاهی خود را انکار می‎کرد و از تنها چیزی که حرف نمی‌زد اسرار پنهان من بود که سال‌ها کسی از آن‌ها خبر نداشت و آگاهی دیگران از آن‌ها مرا رنج می‌داد و دائم به فکر پنهان کردن آن‌ها از دیگران بودم و برای این‌که درپی¬ زندگی راحتی باشم به چیزی جز این که این اسرار را پنهان کنم نمی‌اندیشیدم.
بنویسید: از نخستین برخورد با وی متوجه نیروی عجیبی در او شدم. می‌دانم که به زوایای تاریک وجود من پی برده بود، ولی او پیوسته این آگاهی خود را انکار می‌کرد. از تنها چیزی که حرف نمی‌زد اسرار پنهان من بود که سال‌ها کسی از آن‌ها خبر نداشت و آگاهی دیگران از آن‌ها مرا رنج می‌داد. دائم به فکر پنهان کردن آن‌ها از دیگران بودم و برای این‌که درپی زندگی راحتی باشم به چیزی جز پنهان کردن این اسرار نمی‌اندیشیدم.

۴ـ تبدیل فعل و مصدر مرکب بلند به فعل و مصدر مرکب کوتاه یا بسیط
هرگاه بتوان مصدر مرکب بلندی را به مصدر مرکب کوتاه یا بسیط تبدیل کرد، چنین می¬کنیم.
ننویسید بنویسید
استقبال به¬عمل آوردن استقبال کردن
اطلاع حاصل کردن شنیدن/ فهمیدن/ آگاهی یافتن/ آگاه شدن
به¬خود اختصاص دادن کسب کردن (مانند: مقام یا رتبه‌ی نخست را کسب کرد.)
به¬فراموشی سپرده شدن فراموش شدن
به¬منصه‌ی ظهور رساندن آشکار ساختن/ ظاهر کردن
به¬مورد اجرا گذاشتن کردن/ اجرا کردن
به¬مورد اجرا قرار دادن کردن/ اجرا کردن
حضور به¬هم رسانیدن حاضر شدن
در جریان قرار دادن اطلاع دادن/ آگاه کردن
مورد استعمال قرار دادن به‎کار بردن/ استعمال کردن
مورد استفاده قرار دادن به‎کار بردن/ استفاده کردن
مورد تصویب قراردادن تصویب کردن
مورد تعقیب قرار دادن تعقیب کردن
نمونه‌ی (۱)
به استحضار می‌رساند این اداره همه‌ی کاغذ‌ها را مورد استفاده قرار داده است.
به جای «مورد استفاده قرار داده است» «استفاده کرده است».

نمونه‌ی(۲)
با سلام و احترام، به استحضار می‌رساند این اداره بر اساس نظرسنجی مردم، شما را به عنوان کارمند نمونه برگزیده است و مورد ستایش قرار می‌دهد.
به جای «مورد ستایش قرار می‌دهد» «می‌ستاید» یا «ستایش می‌کند».

نمونه‌ی (۳)
…. به آگاهی می‌رساند این قانون را هیأت محترم دولت مورد تصویب قرار داده است.
به جای «مورد تصویب قرار داده است» «تصویب کرده است».

نمونه¬ی (۴)
به استحضار می‌رساند شرکت یاد شده همه‌ی تلاش‌های خود را به منصه‌ی ظهور رسانده است ولی …
به جای «منصه‌ی ظهور رسانده است» «کرده است»، «نشان داده است» یا «به کار برده است»

۵ـ تبدیل واژه¬ی مرکب به واژه¬ی بسیط
(۱) هرگاه بتوان ساژه¬ای مرکب را به ساژه¬ای بسیط تبدیل کرد، باید چنین کرد:
ننویسید بنویسید
ابتیاع کردن خریدن
ارسال کردن فرستادن
برخوردار بودن داشتن
به¬خود اختصاص دادن گرفتن (مانند: جایزه‌ی نخست را گرفت.)
خریداری کردن خریدن
قادر بودن توانستن
مورد ستایش قرار دادن ستودن
به¬رشته‌ی تحریر درآوردن نوشتن
به¬عمل آوردن شدن (مانند: کوشش شد تا …)
به¬عمل آوردن کردن (مانند: کوشش کرد تا…)
به¬قتل (یا هلاکت) رساندن کشتن
پشت سر گذاشتن گذراندن (مانند: امیدوارم روز خوبی را گذرانده باشید.)
امکان‌پذیر ممکن، شدنی
کشته شدگان کشته‌ها، کشتگان
زخمی شدگان زخمی‌ها، زخمیان
(۲) هرگاه با تبدیل مصدر مرکب به ساده، مصدر لازم مانند مصدر متعدی شود، آن را تبدیل نمی¬کنیم:
ننویسید: تبدیل به جامعه¬ای قدرتمند با مردم و مسئولینی راستگو.
بنویسید: تبدیل شدن به جامعه¬ای قدرتمند با مردم و مسئولانی راستگو.
(۳) اما اگر صورت مصدر ساده¬ی متعدی، معنی مصدر لازم را برساند، تبدیل مصدر مرکب به ساده اشکال ندارد:
تسلیم (تسلیم شدن) نظام اسلامی دربرابر سلطه¬ی بین¬المللی آمریکا.

۶ـ تبدیل اسم به ضمیر
هرگاه اسمی تکرار شود، برای اشاره به آن، ضمیر به¬کار می¬بریم:
ننویسید: دادن سلاح شیمیایی به عراق و مورد تهاجم قرار دادن آن به جرم مصرف سلاح شیمیایی.
بنویسید: دادن سلاح شیمیایی به عراق و تهاجم به آن به جرم مصرف آن¬ها.

۷ـ ادغام واژه¬های هم¬معنی در یک واژه
هرگاه بتوان واژه¬ها¬ی هم¬معنی را در یک واژه -ترجیحاً در واژه¬ی فارسی- ادغام کرد، باید چنین کرد:
ننویسید: دعوت به تقوا و پرهیزگاری.
بنویسید: دعوت به پرهیزگاری.
ننویسید: عدم دنباله¬ روی از خواهش¬ها و هواهای نفسانی.
بنویسید: پی¬روی نکردن از خواهش¬ نفس.

۸ـ حذف ساژه¬های اضافه یا خنثی
هرگاه ساژه¬ای اضافه باشد یا بودن و نبودن آن تأثیری بر «مفهوم اصلی» نداشته باشد، باید آن را حذف کرد:
ننویسید: این راهبرد بیان می‎دارد که نیروهای نظامی باید آن‎چنان قوی باشند که دشمنان بالقوه را از دنبال کردن تدارک نظامی که به¬امید پیشی گرفتن یا هم‎تراز کردن قدرتشان با نیروی نظامی ما انجام می‎دهند منصرف نماید.
بنویسید: این راهبرد بیان می‎دارد که نیروهای نظامی باید ‎چنان قوی باشند که دشمنان بالقوه را از دنبال کردن تدارک نظامی به¬امید پیشی گرفتن یا هم‎تراز کردن قدرتشان با نیروی نظامی ما منصرف نماید.

ننویسید: پاسخ دادن امیرالمومنین به پرسش یک نفر در مورد مسأله¬ای راجع به توحید در وسط میدان جنگ.
بنویسید: پاسخ امیرالمومنین به پرسش فردی درباره¬ی توحید در میدان جنگ.

جلسه رأس ساعت هشت صبح، تاریخ دوشنبه ۷/۱۲/۹۱ برگزار می‌گردد.
به جای رأس »ساعت» «ساعت» چون ساعت همان معنی را می‌دهد.
و به جای «تاریخ دوشنبه» «دوشنبه».

به پیوست گزارش عملکرد یک ساله این اداره جهت استحضار تقدیم حضور گردد.
در این جمله واژه‌ی «حضور» را می‌توان برداشت، بدون اینکه به نامه‌ آسیبی برساند.
نمونه‌ی دیگر:
با سلام و احترام
در پاسخ به نامه‌ی شماره‌ی ۲۱۹/ س/ آموزش و پرورش – ۳۱/۲/۸۲ که به شماره‌ی ۱۳۲۰۷-۲۲/۶/۸۲ ثبت دبیرخانه گردیده، به اطلاع می‌رساند رشته‌ی تحصیلی آقای … در دوره‌ی کاردانی راهنمای آموزشی، در جدول رشته‌ی مورد نیاز آموزش وپرورش که شماره‌ی ۵۳۵۵۰/۵۱۲- ۱۶/۶/۸۲ از طریق سازمان ابلاغ شده، قید نگردیده، لذا اقدامی در مورد مأموریت نامبرده از طریق این مدیریت مقدور نمی‌باشد. /ش ۲/۶
مدیر آموزش پرورش استان ؟؟؟
در نامه‌ی قبل واژه‌های «آموزش و پرورش»،جمله‌ی ثبت دبیرخانه گردیده» و عبارت «از طریق این مدیریت»، همه اضافه است و نامه را بلند و نفس‌گیر کرده است.

۹ـ حذف تکیه کلام‌ها
هنگامی‌که گوینده‌ای در حال سخن گفتن است، ممکن است به¬صورت عادت و ناخودآگاه یا به هر علت دیگر، کلمه‌ها یا عبارت‌هایی را به¬صورت مکرر بر زبان بیاورد که نیازی به آوردن آن‌ها در گفتار نیست. این کلمه‌ها و عبارت‎ها را «تکیه کلام» می‌نامیم.
برخی تکیه کلام‌های رایح عبارتند از: «به¬اصطلاح»، «به¬قول معروف»، «درواقع»، «مثلا»ً و… . برای مثال در جمله‌ی:
درواقع، در حال گذر از دوره‌ای به دوره‌ی دیگری هستیم که درواقع نه شناخت درستی از آن داریم و نه برای آن آمادگی داریم، زیرا درواقع دوره‌ی پیش را به¬خوبی و به¬طور کامل نگذرانده‌ایم.
شاید حذف این تکیه کلام‌ها از گفتار کار آسانی نباشد، زیرا معمولاً بیان آن‌ها به عادت تبدیل شده است؛ ولی در نوشتار می‌توان آن‌ها را حذف کرد، بی آن‌که آسیبی به جمله برسد. برای نمونه، مثال پیش را می‌توان به¬صورتی که درپی می‌آید تغییر داد.
ما در حال گذر از دوره‌ای به دوره‌ی دیگری هستیم که نه شناخت درستی از آن داریم و نه برای آن آمادگی داریم، زیرا دوره‌ی پیش را به¬خوبی و به¬طور کامل نگذرانده‌ایم.

۱۰ـ حذف حشو قبیح
حشو در زبان فارسی سه گونه است:
(۱) حشو ملیح: ساژه‎ی زائدی است که سخن را نمکین و زیبا می‌سازد و جزو صنایع ادبی به¬شمار می‌رود.
(۲) حشو متوسط: آن است که نه به زیبایی جمله بیفزاید و نه از آن بکاهد.
(۳) حشو قبیح: این حشو بی‌فایده است و باید حذف شود. آن‌چه درپی می‌آید شمار‎ی از حشوهای قبیح است:
ننویسید بنویسید
اظهار تجاهل تجاهل
در اوج قله‎ی معرفت در قله‎ی معرفت/ در اوج معرفت
ای خدایا ای‎خدا/ خدایا
بازگشت دوباره بازگشت
پس بنابراین پس/ بنابراین
پس دراین¬حال پس/ دراین‎حال
پس در این¬صورت پس/ در این‎صورت
پس درنتیجه پس/ درنتیجه
تاکستان انگور تاکستان
تنها محض تنها
تهویه‌ی هوا تهویه
حسن خوبی خوبی/ حسن
درخت مو مو
دستبند دست دستبند
روزنامه‌ی روزانه روزنامه
سرمه‌ی چشم سرمه
سوابق گذشته پیشینه¬ها/ سوابق
فقط اختصاص به اختصاص به
فقط منحصر به منحصر به
فینال آخر فینال
کمدی خنده‌دار کمدی
مثمرثمر سودمند/ مثمر
مفید فایده مفید
نخلستان خرما نخلستان
هم‌چنین نیز هم‎چنین
واحد جمع‎آوری‎کننده‎ی اطلاعات واحدجمع‎کننده¬ی اطلاعات/ واحد جمع‎‎آوری اطلاعات

نمونه¬های دیگر: شب لیله القدر، دیشب گذشته، دوباره بازگشتن، پارسال گذشته، روغن چرب، مفید فایده، رایحه‌ی بوی خوش، تخم مرغ کبوتر، عسل شیرین، عروج به بالا، و…

در نامه‌ها و گزارش‌ها اداری هم حشو‌هایی این چنین به چشم می‌خورد:
نمونه‌ی ۱: خواهشمند است همچون پارسال گذشته، گزارش سالانه را تا پایان بهمن ماه ارسال دارید.
نمونه‌ی ۲: به آگاهی می‌رساند مدخل ورودی ساختمان آموزشی نیاز به کف‌سازی دوباره دارد.
نمونه‌ی۳: از همه مدیران درخواست می‌کنم سیر گردش کار را بر اساس سلسه مراتب انجام دهند.
نمونه‌ی ۴: مدیران هر بخش باید نیازهای خود را از قبل پیش‌بینی کنند و به آگاهی … برسانند.
نمونه¬ی ۵: خواهشمند است ده عدد تخته¬ی وایت¬برد به این دبیرستان اختصاص دهید.

۱۱ـ حذف ساژه‌های تکراری
یکی دیگر از کارهای نگارنده یا ویراستار حذف هر نوع ساژه‎ی تکراری است که تکرار آن از روی عمد و با منظور خاص (برای مثال، برای تاکید) نبوده است. نمونه‌هایی که درپی می‎آید، مثال‌هایی از این نوع ساژه‌ها هستند:
مثال ۱:
ننویسید: اعضای این شورا عبارتند از آلمان، فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هلند، دانمارک، سوئد، نروژ… و فنلاند می‎باشند.
بنویسید: اعضای این شورا عبارتند از آلمان، فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هلند، دانمارک، سوئد، نروژ… و فنلاند.
مثال ۲:
ننویسید: سه گونه‌ی متفاوت از این درختان در جنوب کشور وجود دارد که این سه‌گونه‌ی متفاوت اهمیت فراوانی در باغ‎داری آن منطقه دارند.
بنویسید: سه‌گونه‌ی متفاوت از این درختان در جنوب کشور وجود دارد که اهمیت فراوانی در باغ‎داری آن منطقه دارند.
`۱۲ـ حذف مطالب نابجا
هر مطلبی که نیازی به آوردن آن نیاز نباشد، «مطلب نابجا» نامیده می¬شود. ساژه¬هایی که درپی می‎آیند، برخی از مصداق-های مطالب نابجایی هستند که باید از نوشته‌ها حذف شوند:
(۱) توضیح مطالب روشن.
(۲) تعارف‌ها و ستایش‌های نابجا.
(۳) نوشته‌های دور از ادب و نزاکت.
(۴) مطالب تکراری که تکرار آن‌ها ضروری نباشد.
(۵) حاشیه‌روی‌های غیرضروری.
(۶) مقدمه‌های غیرضروری که تنها به حجم متن می‌افزاید.
(۷) مطالبی که در اثبات نظر نویسنده‌ تأثیری نداشته باشد.
(۸) اظهارنظرهایی که گفته‌ی پدید آورنده‌ درباره‌ی آن‌ها نادرست و بی‎اعتبار باشد.
(۹) اظهارنظرهای بی‌دلیل و پایه یا سست، و مطالبی که مأخذ آن‌ها بی‌اعتبار است.

خلاصه نویسی
خلاصه نویسی، آن است که نگارنده یا ویراستار در بازنویسی یک مطلب، تنها به اصل کلام و در اصطلاح، به «مغز کلام» بسنده ‌کند. آن‌چه درپی آمده، نمونه‌هایی از خلاصه‌نویسی است:
ساژه¬ی خلاصه نشده: پرداختن به زوایای مختلف شخصیتی افراد شاخص، بسته به موقعیت اجتماعی و سیاسی آن¬ها، ممکن است افق¬های متفاوتی را در شناخت آن¬ها ترسیم کند. موقعیت و پایگاه اجتماعی آن¬ها به¬اندازه¬ای است که نیاز به ترسیم افق¬های متفاوت در مورد آن¬ها به¬اندازه¬ی کافی احساس می¬شود. یکی از افق¬های حساس و قابل¬توجه برای شناسایی چنین افرادی، بررسی شخصیت آن¬ها از منظر خانواده (همسر و فرزندان) است. معمولاً چنین افرادی که بیش-ترین لحظه¬ها و اوقاتشان را خارج از خانه و خانواده سپری کرده¬اند، دارای زوایای پنهانی هستند که کم‌تر به عرصه¬ی عمومیت و همه¬فهمی رسیده است، و گاهی اوقات در صورت عدم توجه، آن زاویه¬ی خاص نیز مورد غلفت و اشتباه قرار می¬گیرد.
ساژه¬ی خلاصه شده: یکی از ابعاد حساس و قابل¬توجه برای شناسایی افراد تأثیرگذار بر جامعه، بررسی شخصیت آن¬ها از منظر خانواده‌ی آنان است. معمولاً چنین افرادی، با آن‌که بیش¬ترین لحظه¬ها و اوقاتشان را در خارج از خانه سپری کرده¬اند، دارای زوایای شخصیتی پنهانی هستند که کم‌تر به¬معرض دریافت همگان گذاشته می‌شود و تا هنگامی که این ابعاد از زبان نزدیکان آن‌ها بیان نشود، آشکار نخواهند شد.
ساژه¬ی خلاصه نشده: با اعتقاد به این¬که بررسی شخصیت وی از درون خانواده می¬تواند حاوی نکات ظریف و قابل-توجهی باشد که دانستن آن‌ها در تبیین شخصیت او مؤثر است، به این مهم پرداختیم. ورود به عرصه¬ی زندگی خصوصی افراد، دارای ملاحظات خاص خود می¬باشد و امکان گفت¬وگو با همسر او هم به¬دست نیامد، اما با همراهی صمیمانه و صادقانه¬ی فرزند ارشدش، افق¬های تازه و ناگفته¬ای از شخصیت او برایمان گشوده شد.
ساژه¬ی خلاصه شده: با اعتقاد به این¬که بررسی شخصیت وی از درون خانواده می¬تواند حاوی نکات ظریف و قابل-توجهی باشد که دانستن آن‌ها در تبیین شخصیت او مؤثر است، با همراهی صمیمانه و صادقانه¬ی فرزند ارشدش، به این مهم پرداختیم تا افق¬های تازه و ناگفته¬ای از شخصیت ایشان برایمان نمایان شود.

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲٫

امروزه فهرست¬نویسی به¬شیوه¬ی رایانه¬ای -¬نه به¬شیوه¬ی دستی¬- و به¬دست صفحه¬آرا انجام می¬شود؛ بااین¬حال، ممکن است نادرستی¬ها یا نا¬هم¬خوانی¬هایی در تنظیم فهرست¬ها وجود داشته باشد.
عنوان‌های هر نوشته در دو جا آورده می‌شوند:
(۱) در فهرست‎ها (فهرست‎ کوتاه و بلند داشته‎ها، و فهرست نشانگرها).
(۲) در متن.
برای آن که عنوان‌ها در هر دو جای پیش‎گفته، با هم هم‌خوانی داشته باشند، ویراستار به‌ترتیب، باید کارهایی را که درپی می‎آید انجام دهد:
(۱) نخست، کارهای ویرایشی (درست کردن شیوه‌ی املا، نادرستی‌های حروف‌نگاری، دستور زبان و…) را همراه با ویرایش متن، بر روی عنوان‌ها انجام ‌دهد و حتی -‌اگر نیاز باشد- عنوان‌هایی را به ‌عنوان‌های متن بیفزاید.
(۲) پس از پایان ویرایش متن، کارهایی را که درپی می‎آید بر فهرست‎های آغاز کتاب انجام ‌دهد:
(۱٫۲) شکل نوشتن همه‎ی عنوان‌ها را با شکل نوشتن عنوان‌های متن هم‎خوان کند.
(۲٫۲) اگر به ‌عنوان‌های متن چیزی افزوده باشد، آن افزوده را به ‌عنوان‌های فهرست داشته‌ها نیز بیفزاید.
(۳٫۲) ترتیب چیدن عنوان‌های فهرست¬ها را با ترتیب چینش عنوان‌های متن یکی کند.
آگاهی: در این مرحله نیازی نیست که ویراستار شماره‌ی صفحه‌ی عنوان‌ها را (برابر شماره‌ی آن‌ها در متن) به فهرست (کوتاه‎ و بلند) داشته‎ها بیفزاید، یا -اگر آن شماره¬ها نادرست باشند‌- آن‌ها را درست کند؛ زیرا شماره‎های صفحه‎های عنوان‌ها پس از اصلاحات ویرایشی و صفحه¬آرایی، ممکن است دوباره تغییر کنند. درست کردن شماره‎های صفحه‎های عنوان‎ها در مرحله‌ی بازخوانی پایانی کتاب انجام خواهد شد؛ زیرا در آن مرحله، عنوان‌ها و شماره‌ی صفحه‎های کتاب معمولاً تغییر دیگری نخواهند داشت.

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲٫

یکی از نابسامانی‎هایی که در برخی نوشته‎های تخصصی دیده می‎شود، ناهم‌‌خوانی در شیوه‌ی نوشتن ساژه‌های تخصصی است. شیوه‌ی نوشتن این ساژه‌ها معمولاً باید ازپیش به¬دست ویراستار تخصصی یکسان‌ شده باشد؛ ولی اگر به هر علتی چنین نشده باشد، ویراستار صوری نیز نباید از آن‌ها بگذرد. مثال‎ بعد نمونه‌ای است که در آن، ساژه‎های تخصصی با شیوه‎ای یکسان نوشته نشده‎اند و ویراستار صوری باید شیوه‎ی نوشتن این ساژه‎ها را یکسان کند.
مثال ۱: از بورد سوکت‎ها برای اتصال و ارتباط ولتاژهای… و سیگنال‌های کنترل با کابینت استفاده شده است. از این بورد هم‌چنین برای ارتباط گذرگاه دوطرفه‎ی اطلاعات، گذرگاه آدرس و گذرگاه کنترل، به‎منظور تبادل اطلاعات با کامپیوتر Z 80 F استفاده می‌شود. همه‎ی سیگنال‌های مورد استفاده در کابینت Z-70 fباید از راه این بورد به Z-70 (f)وصل شوند. هم‌چنین سیگنال‌های خروجی از راه همین بورد به خارج انتقال پیدا می‌کنند. سیگنال‌های ورودی و خروجی کابینت Z-70 (F) در شکل (۵-۱)، و نمای سطح بورد در شکل (۶-۱) نشان داده شده‌ است.
ویراستار عمومی که معمولاً با ساژه‌های تخصصی آشنایی ندارد به چند روش می‌‌تواند شیوه‌ی درستِ نوشتن آن‌ها را بیابد و سپس همه‌ی آن‌ها را یکسان کند:
(۱) پرسیدن شیوه‌ی درستِ نوشتن آن‌ها از فرد متخصص در آن رشته یا فرد آشنا به آن رشته.
(۲) یافتن شیوه‌ی درست، از شیوه‌ی به‎کار رفته‎ی غالب. در این روش ویراستار شیوه‌های گوناگون نوشتن هر ساژه‌ی تخصصی در نوشته را یا به¬ذهن می‌سپرد و یا در جایی یادداشت می‌کند، سپس هر یک از شکل‎های نوشتن ساژه‌ها را که بیش‌تر در متن تکرار شده باشد به¬عنوان شکل درست برمی‎گزیند و شکل ساژه‌های دیگر را نیز مانند شیوه‌ی غالب نوشتن ساژه‌های تخصصی می‌کند. مثال شماره¬ی ۲، شکل اصلاح شده‎ی ساژه‎های تخصصی به‎کار رفته در مثال شماره‎ی ۱ را نشان می‎دهد.
مثال ۲: از بورد سوکت‎ها برای اتصال و ارتباط ولتاژهای… و سیگنال‌های کنترل با کابینت استفاده شده است. از این بورد هم‌چنین برای ارتباط گذرگاه دوطرفه‎ی اطلاعات، گذرگاه آدرس و گذرگاه کنترل، به‎منظور تبادل اطلاعات با کامپیوتر Z-80 (F) استفاده می‌شود. همه‎ی سیگنال‌های مورد استفاده در کابینت Z-70 (F) باید از راه این بورد بـه Z-70 (F) وصل شوند. هم‌چنین سیگنال‌های خروجی از راه همین برد به خارج انتقال پیدا می‌کنند. سیگنال‌های ورودی و خروجی کابینت Z-70 (F) در شکل (۵-۱)، و نمای سطح بورد در شکل (۶-۱) نشان داده شده‌ است.
(۳) در متن‎های ترجمه شده نیز ویراستار می‎تواند با نگاه کردن به متن مبدأ (متن زبان اصلی) شیوه‎ی درستِ نوشتن ساژه‎ها را بیابد.
به مثال‎های دیگری که درپی می‎آید، نگاه کنید:
مثال ۳: از تنظیم‎کننده‎ی ولتاژ می‎توان در پُست برق برای کاهش کم و زیاد شدن ولتاژ تغذیه در فیدرهای مجزا یا شینه‎ای که چند فیدر را تغذیه می‎کنند استفاده کرد. غالباً برای هر تغذیه‎کننده از تنظیم‎کننده‎ی مجزایی استفاده می‎شود، مگر در جاهایی که فیدرها دارای طول یک¬اندازه و بارهای یکسان باشند.
مثال ۴: دفاع هوایی در پدافند غیرعامل دارای ویژگی‎هایی است که آن را با پدافند هوایی در پدافند عامل متفاوت می‎سازد.
مثال ۵: هرگاه همه‎ی شرایط پیش‎گفته محقق شود، فرمانده باید از میان عملیات‎های آفندی و عملیات‎های پدافندی، عملیات تهاجمی را برگزیند که به زمان کم‌تری نیاز داشته باشد.
در مثال‎های ۳ تا ۵، ویراستار باید از میان ساژه‎های «فیدر و تغذیه‎کننده»، «دفاع هوایی و پدافند هوایی» و «عملیات آفندی و عملیات تهاجمی» که دوبه‎دو هم‎معنی هستند، با به‎کار گیری روش‎های پیش‎گفته، از هر دو ساژه یکی را انتخاب کند و در سرتاسر متن تنها همان ساژه را به‎کار ببرد.
ساژه‌هایی که درپی آمده، صورت‌های گوناگون یک ساژه‌ی تخصصی در یک متن است:
اسکیزوفرنی/ شیزوفرنی
اکولاموتور/ آکولاموتور/ آکومولاتور
آن‌لاین/ اون لاین
تاکوژنراتور/ تاخوژنراتور
سای‎کولوژی/ پسی‎کولوژی
فورس‎ماجور/ فورس‎ماژور
هوخستره/ هوخستر/ هوخشره

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲٫

۱ـ فهرست نشانگرها
منظور از «نشانگر»، ‌هرنوع بستینه، تصویر، جدول، نقشه و نمودار است که برای نشان دادن چیزی یا تکمیل، روشن کردن، و کمک به درک مطالب متن، درون متن یا پس از آن گنجانده می‎شود.
برای تهیه‎ی فهرست نشانگرها:
(۱) اگر در کتابی تنها یک نوع نشانگر داشته باشیم نخست، عنوان «فهرست تصویرها/ جدول‎ها/ نقشه‎ها/ نمودارها» را به‎صورت وسط‎چین در صفحه‎ی پس از صفحه‎ی پایانی فهرست (کوتاه و بلند) داشته‎ها می‎آوریم و در زیر آن، همه‎ی نشانگرهای هر فصل را به‎ترتیب شماره‎ی آن‌ها در زیر هم می‎آوریم. برای مثال، هنگامی که کتابی تنها تصویر داشته باشد مانند، نخست عنوان «فهرست تصویرها» و در زیر آن، شماره و نام همه¬ی تصویرهای کتاب را به¬ترتیب فصل¬ها می¬آوریم. آن¬چه در «بستینه¬ی الگوی فهرست تصویرها» (نشانگر ۲٫۲) آمده¬، نمونه¬ای از فهرست تصویرها را نشان داده است.
نشانگر ۲٫۲ـ بستینه¬ی الگوی فهرست تصویرها
فهرست تصویرها
عنوان صفحه
تصویر ۱٫۱ ـ ارابه‎ی داس‌دار دوره‎ی هخامنشی ……………………………………………..۱۲۶
تصویر ۲٫۱ ـ کشتی تری‎رم، دوره‎ی هخامنشی …………………………………….. ۱۲۹
تصویر ۳٫۱ ـ تندیس مفرغی سورنا، سردار پارتی …………………………………. ۱۳۳
تصویر ۱٫۲ ـ ناپلئون بناپارت ……………………………………………………………. ۱۴۵
تصویر ۲٫۲ ـ اهرام مصر ………………………………………………………………….. ۱۷۱
تصویر ۳٫۲ ـ لشکرکشی آشوربانی‎پال ………………………………………………… ۱۹۳
تصویر ۴٫۲ ـ مائو تسه‎تونگ …………………………………………………………….. ۲۱۱

(۲) اگر کتابی بیش از یک نوع نشانگر داشته باشد، نخست عنوان «فهرست نشانگرها» را به‎صورت وسط‎چین در صفحه‎ی پس از صفحه‎ی پایانی فهرست داشته‎ها می‎آوریم، و سپس در زیر آن به‎ترتیب عنوان‎های زیر را می‎آوریم:
(۱٫۲) فهرست بستینه¬ها
(۲٫۲) فهرست تصویرها
(۳٫۲) فهرست جدول‎ها
(۴٫۲) فهرست نقشه‎ها
(۲٫۵) فهرست نمودارها
پس از آن نیز نشانگر مربوط به هر یک از این عنوان‎ها را، به‎ترتیب شماره‎ی آن‌ها، در زیر هرعنوان می‎آوریم. آن¬چه در «بستینه¬ی الگوی فهرست نشانگرها» (نشانگر ۲٫۳) آمده، نمونه¬ای از فهرست نشانگرها را نشان می¬دهد که به¬جز «فهرست بستینه¬ها» همه¬ی گونه¬های نشانگرها را در خود جا داده است:
نشانگر ۲٫۳ـ بستینه¬ی الگوی فهرست نشانگرها
فهرست نشانگرها
۱ـ فهرست تصویرها
نشانگر ۱٫۲- تصویر رامسس دوم در نبرد کادش …………………………………………….۶۲
نشانگر ۱٫۷- تصویر جنگ‌جویان اوراتی…………………………………………………………….۷۷
نشانگر ۲٫۲- تصویر اسپارتاکوس، رهبرقیام بردگان……………………………………………..۸۲
نشانگر ۲٫۷- تصویر قلاده‌ی گردن بردگان………………………………………………………….۹۷
۲- فهرست جدول‎ها
نشانگر ۱٫۱ ـ جدول ابزارها و سلاح‎های عصر آغازسنگی ………………………….. ۶۲
نشانگر ۱٫۶ ـ جدول ابزارها و سلاح‎های عصر پارینه‎سنگی ……………………….. ۷۶
نشانگر۲٫۱ ـ جدول ابزارها و سلاح‎های عصر نوسنگی ……………………………… ۸۱
نشانگر ۲٫۶ ـ جدول گاه‎شماری تمدن چین باستان …………………………………… ۹۹
۳- فهرست نقشه‎ها
نشانگر ۱٫۳ ـ نقشه‎ی مصر باستان ………………………………………………………….. ۶۳
نشانگر ۱٫۸ ـ نقشه‎ی خاورمیانه‎ی باستان در هزاره‎ی سوم ق.م …………………… ۷۸
نشانگر ۲٫۳ ـ نقشه‎ی سومر و اکد …………………………………………………………. ۸۳
نشانگر ۲٫۸ ـ نقشه‎ی قلمرو ایران در دوره‎ی هخامنشی ……………………………… ۹۸
۴- فهرست نمودارها
نشانگر ۱٫۴ ـ نمودار اقوام هند و اروپایی و محل سکونت آن‎ها …………………… ۶۴
نشانگر ۱٫۹ ـ نمودار کمیته‎ی کنتوریاها (شوراهای صدنفری) ……………………… ۷۹
نشانگر ۲٫۴ ـ نمودار ساختار حکومتی در نظام فئودالیته …………………………….. ۶۴
نشانگر ۲٫۹ ـ نمودار سازمانی مجمع ملل متفق …………………………………………..۹۹
همان‎گونه که می‎بینید در فهرست نمونه‎ی پیش:
(۱) هر یک از انواع نشانگرها به‎طور جداگانه در زیر عنوان مربوط به خود گنجانده شده‎اند.
(۲) نشانگرهای زیر هر عنوان، به‎ترتیب، از شماره‎ی کوچک به شماره‎ی بزرگ چیده شده‎اند.
(۳) شماره‎های نشانگرها لزوماً شماره‎هایی پشت سر هم نیستند، ولی باید از کوچک به بزرگ باشند.
(۴) شماره‎های سمت چپ نقطه، شماره‎ی فصل، و شماره‎های سمت راست، شماره‎ی هر نشانگر در آن فصل است.
آگاهی ۱: شماره‎ی صفحه‎های فهرست‎ها باید پس از پایان صفحه‎بندی کتاب، تنظیم شود.
آگاهی ۲: «بستینه¬ها» معمولاً در ترجمه¬ی برخی از نوشته¬های انگلیسی وجود دارند؛ بااین¬حال، اگر نوشته¬ای «بستینه» هم داشت، نخستین فهرست از فهرست نشانگرها «فهرست بستینه¬ها» خواهد بود.
۲ـ فهرست پیوست‎ها
اگر کتابی دارای پیوست باشد، بسته به این که نویسنده، آن‌ها را با چه شیوه‎ای تنظیم کرده باشد، آن‌ها را با یکی از دو شیوه‎ای که درپی می‎آید فهرست‎بندی می‎کنیم:
(۱) اگر نویسنده پیوست‎ها را در قالب بخش یا فصل پایانی کتاب تنظیم کرده باشد، فهرستی جداگانه برای پیوست‎ها تهیه نمی‎کنیم، و تنها به فهرست (کوتاه و بلند) داشته‎ها –که فهرست بخش یا فصل پایانی کتاب نیز در آن هست- بسنده می‎کنیم.
(۲) اگر نویسنده، پیوست‎ها را به‎صورت آزاد (نه با نام یک بخش یا فصل) در پایان متن کتاب (پیش از فهرست نمایه‎ها) آورده باشد، بند چهارم «فهرست‎ها» به «فهرست پیوست‎ها» اختصاص می‎یابد. هر چند ممکن است که خود پیوست‎ها نیز دربردارنده‎ی برخی از نشانگرها (مانند جدول‎، نمودار و جز این‌ها) باشند، ولی نشانگرهای آن‌ها در فهرست نشانگرها گنجانده نمی‎شوند و همگی با ترتیبی که درپی می‎آید، زیر در زیر عنوان فهرست نشانگرها نوشته می‎شوند:
(۱٫۲) نخست، عنوان «فهرست پیوست‎ها» را مانند عنوان فهرست‎های پیشین در وسط صفحه می‎آوریم.
(۲٫۲) سپس از راست به چپ، نخست شماره‎ی پیوست، سپس خط تیره، پس از آن عنوان پیوست، و در سمت چپ سطر شماره‎ی صفحه را می‎آوریم.
بستینه¬¬ای که درپی می¬آید (نشانگر ۲٫۴) نمونه¬ای از فهرست پیوست¬ها در یک کتاب را نشان می¬دهد:
نشانگر ۲٫۴ـ بستینه¬ی الگوی فهرست پیوست¬ها
فهرست پیوست‎ها
عنوان صفحه
پیوست ۱ ـ فهرست بررسی داشته‎های دست‎نوشته ……………………………….. ۲۰۹
پیوست ۲ ـ کاربرگ بررسی و سطح‎بندی ویرایش …………………………………. ۲۱۰
پیوست ۳ ـ کاربرگ اصلاح رایانه‎ای ……………………………………………………. ۲۱۱
پیوست ۴ ـ جدول اندازه‎های مناسب برای قطع‎های گوناگون کتاب ………… ۲۱۳
پیوست ۵ ـ جدول اندازه‎های قطع‎های گوناگون کتاب …………………………… ۲۱۴
پیوست ۶ ـ جدول صفحه‎بندی کتاب ………………………………………………….. ۲۱۶
پیوست ۷ ـ جدول فونت‎ها و قلم‎های اجزای کتاب ………………………………. ۲۱۷
پیوست ۸ ـ پرسش‌نامه‎ی بازخوانی کتاب …………………………………………….. ۲۱۸
پیوست ۹ ـ پرسش‌نامه‎ی بازبینی صفحه‎آرایی و ساژه‎آرایی ……………………… ۲۲۴
پیوست۱۰ ـ جدول نشانه‎های بازبینی ساژه‎آرایی …………………………………… ۲۲۶

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲٫
یکی از کارهایی که انجام آن به‎ویژه در نوشته‎های علمی¬- فنی (که معمولاً واحدهای اندازه‌گیری در آن‌ها بسیار به‎کار می‌رود) به یک‎دستی شیوه‌ی نوشتن اجزای نوشته کمک می‌کند، یکسان کردن شیوه‌ی نوشتن واحدهای اندازه‌گیری (متر، کیلومتر، ولت، وات، درجه، درجه‌ی سانتی‌گراد و…) است. ویراستار پیش از آن¬که این واحدها را یکسان کند باید نخست ببیند که چه نوع نوشته‎ای را ویرایش می‌کند؛ سپس شیوه‌ی نوشتن واحدهای اندازه‌گیری در آن متن را مشخص کند، و پس از آن شیوه‌ی نوشتن همه‌ی واحدهای اندازه‌گیری را یکسان نماید. برای مثال اگر نوشته‎ی در دست ویرایش، نوشته‎ای فنی است که «واحدهای اندازه‌گیری» در آن بسیار به‎کار رفته، نوشتن این واحدها با شکل‎های «۳ ولت، V 3، ۳V» و «Cْ ۳، Cْ۳، ۳ سانتی‌گراد، ْ۳ سانتی‌گراد و ۳ درجه‌ی سانتی‌گراد» درست نیست و باید در همه‎ی نوشته شیوه‌ای یکسان به‎کار رود.
شیوه‌ی نوشتن واحدهای اندازه‌گیری در نوشته‎های «علمی¬- فنی» و نوشته‎های «غیر علمی¬- فنی» دارای تفاوت‎هایی است که درپی خواهد آمد:
۱ـ واحدهای اندازه‌گیری در نوشته‎های علمی¬- فنی
در نوشته‎های علمی¬- فنی و در فرمول‎ها که در آن‌ها عددها را به¬صورت ریاضی (نه به¬صورت حرفی) می‌نویسیم، باید واحدهای اندازه‌گیری را نیز به‎صورت کوتاه‎نوشته (حروف اختصاری یا نشانه) بنویسیم.
در این نوشته‎ها عددها را به¬زبان فارسی و به¬صورت ریاضی، در سمت چپ؛ و کوتاه‎نوشته‌ی واحدهای را اندازه‌گیری با حروف لاتین، در سمت راست می‌نویسیم:
ْ ۴۵C, 37M , 165 KM , 7 L , 160 W , 64 KHZ , 5KG , ….
مثال ۱: …..اگر در Cْ ۲۵، V 7/0= VD و TC برابر mvfc2-= TC باشد، فرکانس را در Cْ ۰ و Cْ ۲۵ و Cْ ۱۰۰ بیابید.
پاسخ: HZ 4281، HZ 4611، HZ 5451
مثال ۲: اگر هدف، محاسبه‎ی ولتاژ خط و توان سه‎فاز کل باشد،‌ می‎توان ولتاژ KV 345 و توان MWA900 را به‎عنوان مقادیر مبنا انتخاب کرد. برای نمونه در مثال پیش جریان مبنای KA 5 به‎دست می‎آید، ولی تحلیلگران بی‎تجربه در صورت استفاده از مقادیر KV 345 و MWA 900 به¬غلط جریان مبنای……. را به‌دست خواهند آورد.
۲ـ واحدهای اندازه‌گیری در نوشته‎های غیر علمی – فنی
در نوشته‎هایی که علمی¬- فنی نیستند (مانند نوشته‎های ادبی، مذهبی، سیاسی و…) عددها را برابر شیوه‌ی نوشتن عددها می‌نویسیم، و واحدهای اندازه‌گیری را نیز به¬صورت فارسی در سمت چپ عددها می‌آوریم:
آگاهی: شیوه‎ی نوشتن عددها در همین فصل آمده است.
مثال ۱: ۳۵ کیلومتر، سه ولت، ۲۵ ولت، ده درجه‌ی سانتی‌گراد، ۴۲ سانتی‌متر، یازده کیلوگرم و …
مثال ۲: آن‌ها پس از ۷۳ کیلومتر پیاده‌روی در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر، در حالی که هرکدام یک کوله پشتی ۳۰ کیلوگرمی به پشت داشتند سرانجام به گردنه رسیدند.

منبع: جمشید سرمستانی، «گزیده‌ی شیوه‌نامه‌ی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲٫

۱ـ نشان دادن ساژه‎های برجسته
«ساژه‌های برجسته» به ساژه‌هایی (واژه‌ها، عبارت‌ها، جمله‌ها و بندهایی) گفته می‌شود که به¬علت تأکیدی که بر آن‌ها هست یا اهمیتی که در فراگیری مطالب یک نوشته دارند، یا به این علت در سرتاسر یک مبحث باید در ذهن خواننده باشند، و یا به‎علت‌های دیگر، باید نمایان‌ترین و برجسته‌ترین ساژه‌ها در صفحه باشند؛ به‎گونه‌ای که نخستین ساژه‎ای باشند که در صفحه به‎چشم خواننده دیده می‎شوند. تشخیص این ساژه‌ها پس از پدیدآورنده، بر عهده‌ی ویراستار است و ساژه‎های برجسته معمولاً دربرگیرنده‌ی بندهایی هستند که درپی می¬آید:
(۱) جمله یا جمله‌هایی مهم که در نشریه‌ها از متن جدا شده، و در قسمتی جدا از صفحه نوشته می‌شوند.
(۲) آگاهی‎ها، تذکرها و دانستنی‎های بسیار مهم که معمولاً درپی واژه‎هایی مانند «آگاهی»، «توجه»، «نکته»، «ملاحظه»، «اخطار» و مانند این‌ها می‎آیند.
(۳) قواعد کلی و فراگیر که در سرتاسر یک مبحث کاربرد دارند.
(۴) عنوان کتاب‌ها، مقاله‌ها و نشریه‌ها در هنگام نوشتن منابع و مآخذ نوشته‎ها، در برخی شیوه‎نامه‎ها.
(۵) ساژه‎های دارای تأکید.
ویراستار برای برجسته‌کردن این ساژه‌ها، فونت آن‌ها را «سیاه» می¬کند.
آگاهی: برابر شیوه¬های کتاب «شیوه¬نامه¬ی آماده¬سازی و صفحه¬آرایی کتاب»، فونت متن کتاب¬هاب قطع وزیری و رقعی «بی لوتوس ۱۳» و فونت ساژه¬های برجسته (سیاه) «بی لوتوس ۱۲ سیاه» است.
مثال ۱: برگزیدن ساژه‎های پذیرفتنی و رایج در زبان فارسی معیار، به‎جای ساژه‎ی غیرفارسی، یکی از کارهای مهم ویراستار زبانی است. (برای تأکید بر ساژه‎های «پذیرفتنی و رایج».)
مثال ۲: در نوشتن واژه‌های مرکب، اصل بر جدانویسی آن‌هاست و قاعده‌ی کلی، چسبیده‌نویسی واژه‌های مرکب «دوهجایی» و جدانویسی واژه‌های مرکب «چندهجایی» با رعایت برخی استثناها است. (برای نشان دادن قاعده‎ی کلی درباره‎ی واژه‎های مرکب.)
۲ـ نشان دادن ساژه‎های متمایز
«ساژه‌های متمایز» به ساژه‌هایی گفته می‌شود که با نشانه‌ی گیومه پایین (« ») از ساژه‎های دیگر جدا شده باشد. متمایزسازی با هدف‎های زیر انجام می‎شود:
(۱) جدا کردن ساژه¬ای از ساژه‎های دیگر برای در هم نیامیختن آن با واژه‎های پس و پیش خود.
مثال: رویکرد «نامعین و دو وجهی گذاشتن» املای واژه¬ها (برای مثال نام¬برده/ نامبرده) در سرتاسر این کتاب نیز نمایان است. (اگر این ساژه با گیومه از ساژه¬های پس و پیش از خود جدا نشود، ممکن است «رویکرد نامعین» و «دووجهی گذاشتن املای واژه¬ها» از آن برداشت شود.
(۲) نشان دادن آغاز و پایان ساژه.
(۳) نشان دادن اهمیت ساژه (البته اهمیتی که به¬اندازه‎ی اهمیت ساژه‎های برجسته نباشد).
درجه‌ی اهمیت و برجستگی این ساژه‌ها از ساژه‌های برجسته کم‌تر است، به‎گونه‌ای که تنها باید در ساژه‌های دیگر گُم نشوند و نیازی نیست که با نگاه نخست به صفحه، دیده شوند. تشخیص این ساژه‌ها نیز پس از پدیدآورنده، برعهده‌ی ویراستار است، ولی یکی از ویژگی¬های آن¬ها این است که معمولاً نیازمند آوردن پاورقی معادل هستند.
آگاهی: این ساژه‌ها در هر فصل، تنها بار نخست باید متمایز شوند و در بارهای بعد نیازی نیست که آن¬ها را در گیومه پایین گذاشت.
ساژه¬هایی که درپی می‎آیند، نمونه‌هایی از ساژه‌هایی هستند که معمولاً متمایز نوشته می‎شوند:
(۱) ساژه‎هایی که باید از ساژه‎‎های دیگر جدا شوند.
(۲) برخی نام‌های خاص (نام‎های کسان).
(۳) عنوان برخی پست‌ها و شغل‌های مهم لشکری و کشوری.
(۴) عنوان برخی دوره‌های تاریخی، زمین‌شناسی و….
(۵) نام برخی کیش‌ها، آیین‌ها، مکتب‌ها و….
(۶) برخی لقب‌ها و عنوان‌های اجتماعی، اشرافی و….
(۷) نام زبان‌های ناآشنا.
(۸) نام کتاب‌ها، مقاله‌ها، نشریه‌ها، آیین‌نامه‌ها و….
(۹) نام مکان‌های ناآشنا.
(۱۰) نام اقوام و نژادهای ناآشنا.
(۱۱) نام سلسله‌ها، حکومت‌ها و دولت‌های ناآشنا.
(۱۲) نام برخی تشکل‌ها، سازمان‌ها، احزاب، مؤسسه‌ها، انجمن‌ها، اتحادیه‌ها، ائتلاف‌ها و….
(۱۳) نام برخی پیمان‌ها، قراردادها و….
(۱۴) برخی اصطلاح‎ها.
(۱۵) برخی مفاهیم ویژه.
(۱۶) برخی شعارها، سیاست‌ها، راهبردها، دکترین‎ها و….
(۱۷) ساژه‎هایی که دارای کوتاه‎نوشته هستند.
(۱۸) برخی دستورها.
در مثال‎هایی که درپی آمده، برخی از ساژه‎های پیش‎گفته (برای بار نخست) به‎صورت متمایز نوشته شده‎اند:
مثال ۱: عبارت «عدم استفاده» نادرست است، زیرا به¬معنی «نبودن استفاده» است، نه به‎معنی «استفاده نکردن». (نمونه برای ساژه‎هایی که باید از واژه‎های دیگر جمله جدا شوند.)
مثال ۲: در این جدول، برخی پسوندها (مانند «آ» و «ی») چندین‎بار در کاربردهای گوناگون آمده‎اند. (نمونه برای ساژه‎هایی که باید از ساژه‎های دیگر -در این‎جا از حرف واو – جدا شوند.)
مثال ۳: او در کتاب «فراسوی مرزها»ی خود می‌نویسد… (نمونه برای نام کتاب)
مثال ۴: جراحان برای انجام عمل جراحی اصطلاح «دست شستن» را به¬کار می‌برند. (نمونه برای اصطلاح)
مثال ۵: تابع توزیع نسبی هدف‎ها، f(x,y,z)، معمولاً «قانون خطای شلیک» نامیده می‎شود. (نمونه برای مفهوم ویژه)
مثال ۶: او شعار «نه شرقی، نه غربی» را جزو اصول جمهوری اسلامی ‌می‌دانست. (نمونه برای شعار)
مثال ۷: سیاست «تهدید و تطمیع» چاره‌ساز نبود زیرا… (نمونه برای سیاست)
مثال ۸: با نزدیک شدن به «آتاد» (آغاز تاریک¬- روشن دریایی) می‌توان این مرحله را آغاز کرد. (نمونه برای ساژه‌ی دارای کوتاه‎نوشته)
مثال ۹: فرمانده دستور «خدمه در جای خود» را می‎دهد، سپس اعضای تیم با فرمان «قایق در آب»، قایق‎ها را به آب می‎اندازند. (نمونه برای دستور)