منبع: جمشید سرمستانی، «گزیدهی شیوهنامهٔی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲
وصف، متممی است که چهگونگی کلمه را بیان میکند؛ چنانچه در مثالهای بعد آمده است:
مثال ۱: مرد قوی سنگ را از زمین برداشت.
در اینجا «قوی»، وصفِ (صفت) فاعل (مرد) است.
مثال ۲: مرد سنگ سنگین را از زمین برداشت.
در اینجا «سنگین»، وصفِ (صفت) مفعول (سنگ) است. مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، «گزیدهی شیوهنامهٔی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲.
(۱) عنوانها باید کوتاه و رسا باشند و معمولاً باید آنها را به¬صورت عبارت (یعنی بهصورت مصدری نه فعلی) نوشت، نه بهصورت جمله. (به¬جز مواردی که چارهای جز جملهنویسی نباشد.) به¬زبان دیگر اگر قرار است فعلی در آنها بهکار رود، باید به¬جای آن فعل «مصدر» گذاشت. به¬ صورت¬های «بنویسید» و «ننویسیدِ» عنوانهایی درپی آمده نگاه کنید:
مثال ۱: مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، «گزیدهی شیوهنامهٔی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲
(۱) جملههای نقلقول -¬چه کوتاه، چه بلند- هرگاه عین گفته یا نوشتهی کسی باشند (برای نمونه هنگامی که وصیتنامهی شهیدان یا بخشی از آن را مینویسیم)، و هنگامی که منبع آنها نوشته میشود، باید درون نشانهی گیومه بالا (“…”) گذاشته شوند: مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، «گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش»، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۲
۱ـ «را» پس از اسم نکره
«را» نشانهی «مفعول بیواسطه» و «اسم معرفه» است؛ برای مثال در جملهی: «نامه را نوشتم» منظور، نامهای مشخص و معلوم است. بر همین پایه، بسیاری از ادیبان آوردن «را» پس از اسم نکره را غلط میدانند. پس در جملهی «خانهای را خریدم»، با هم آوردن «را»ی معرفه و «ای» نکره دربر دارندهی تناقص است؛ بنابراین یا باید نوشت «خانهای خریدم» یا «خانه را خریدم». ولی در گفتار و نوشتار امروزه و متون معتبر گذشته «را» پس از اسم نکره فراوان بهکار رفته است؛ برای مثال در: «روزی با شاگردان خود میگذشت، خانهای را دید نو کرده» (۲: ص ۲۰۲). گاهی نیز چارهای جز آوردن «را» پس از اسم دارای نشانهی نکره نیست؛ برای مثال در: «خانهای را که با هم دیده بودیم، خریدم.» مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
۱ـ حذف حرف اضافه و ربط
(۱) فقط حرفهای اضافهی «به»، «بر»، «در» و گاهی «از» را میتوان در پارهای از عبارتها مانند «]به[ سر رسیدن»، «]به[ زندان کردن»، «]به[ راه افتادن»، «]به[ خواب رفتن»، «]بر[ سرگذاشتن (کلاه)»، «]بر[ زمین خوردن»، «]در[ خواب بودن»، «]در[ اوایل بهار»، «]در[ اواخر شب»، «]از[ یادش رفت»، «]از[ صبح تا شام» و… حذف کرد. ولی در فارسی فصیح بهتر است تا جای ممکن از حذف حرف اضافه خودداری کرد، مگر در ترکیبات و اصطلاحات جاافتادهای مانند «خواب رفتن»، «زمین خوردن» و مانند اینها.
(۲) حرف ربط «که» را نیز در موارد فراوانی، از جمله برای پرهیز از تکرار آن، میتوان حذف کرد؛ البته اگر حذف آن آسیبی به جمله نرساند: مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
حرفها در زبان فارسی سه دستهاند: «حرف ربط»، «حرف اضافه» و «حرف نشانه».
۱ـ حرف اضافه
حرف اضافه کلمهای است که معمولاً کلمه یا گروهی از کلمهها را به «فعل» یا «صفت برتر»، یا «اسم جمع» و یا نظایر اینها نسبت میدهد، و آنها را متمم یا وابستهی فعل، صفت برتر یا اسم جمع و مانند اینها قرار میدهد.
حروف اضافه نیز دو دستهاند: مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
گاهی در نوشته¬ها به ساژه¬هایی می¬رسیم که نویسنده، آن¬ها را برای بیان مطلبی درپی هم آورده است. این ساژهها را «ساژههای برشمرده» مینامیم.
(۱) ساژههای برشمرده معمولاً یا عبارت هستند یا جمله؛ ولی در هر صورت، ساختار آنها در یکجا، نباید به¬صورت ترکیبی (یعنی عبارتی¬- جملهای) باشد، بلکه این ساژههای پشتسرهم یا باید همگی عبارت باشند، یا جمله. البته در جایی که چنین امکانی وجود نداشته باشد چارهای جز بهکار بردن ساختار ترکیبی وجود ندارد.
آگاهی: این شیوهنامه -¬تا جایی که می¬شده¬- «ساختار عبارتی» را برای ساژههای برشمرده مناسبتر از «ساختار جملهای» میداند.
به مثالهایی که درپی آمده نگاه کنید: مرور ادامه
منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
این مبحث در منابع دیگر با عنوان «تتابع اضافات» یا «تتابع اضافه¬ها» آمده است.
در نگارش زبان فارسی تا جایی که می¬شود باید از درپی هم آوردن اضافه¬ها پرهیز کرد؛ اما هرگاه بتوان با درپی هم آوردن چند اضافه جمله¬ها را کوتاه¬تر و ساده¬تر کرد، این کار اشکالی ندارد.
ننویسید: پس از شش ماه بچههایی را دیدیم که تنها از یک ردیفِ خالی که در بالای بلوک¬هایی بود که در پنجره¬های آسایشگاه¬های بند ۲ چیده شده بودند، می¬توانستیم به¬صورت پنهانی آن¬ها را ببینیم.
بنویسید: پس از شش ماه بچههایی را دیدیم که تنها از یک ردیفِ خالی بالای بلوک¬های چیده شده در پنجره¬های آسایشگاه-های بند ۲ می¬توانستیم به¬صورت پنهانی آن¬ها را ببینیم.
ننویسید: هرگاه ساژهای غیرفارسی باشد و معنی مورد نظر آن نیز رایج باشد، ولی معنی آن در واژهنامهها نیامده باشد…
بنویسید: هرگاه معنی رایج مورد نظر ساژهای غیرفارسی در واژهنامهها نیامده باشد….
ننویسید: دستگیره¬ی در اتاقی که متعلق به ناخدای کشتی تجاری¬یی است که برای جمهوری اسلامی ایران است.
بنویسید: دستگیره¬ی در اتاق ناخدای کشتی تجاری جمهوری اسلامی ایران.
منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
در بهکار بردن ضمیرها، باید به همخوانی ضمیر از لحاظ زمان و مکان، و جمع و مفرد بودن، با ساژهای که ضمیر به آن اشاره دارد توجه کرد؛ به¬ویژه در بهکار بردن دو ضمیر «این» و «آن»، که اولی را برای اشاره به زمان و مکان و مفهوم نزدیک، و دومی برای زمان و مکان و مفهوم دور به¬کار میبریم:
مثال ۱:
ننویسید: با آنکه چنین چیزی را محال میدانم نمیتوانم آن را رد کنم.
بنویسید: با اینکه چنین چیزی را محال میدانم نمیتوانم آن را رد کنم.
مثال ۲:
ننویسید: پیش از اینکه همه¬ی مدارک را بسوزانند، آنها را یک بار بهدقت بررسی کردند.
بنویسید: پیش از آنکه همهی مدارک را بسوزانند، همهی آنها را یک بار بهدقت بررسی کردند.
مثال ۳:
ننویسید: در چنین مواردی، یا ضخامت لایههای داخلی و خارجی متفاوت است یا هنگام چیدن آن، ترتیب رعایت نشده است.
بنویسید: در چنین مواردی، یا ضخامت لایههای داخلی و خارجی متفاوت است یا هنگام چیدن آنها ترتیب رعایت نشده است.
منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
۱ـ همخوانی صفت و موصوف
(۱) در زبان عربی صفت با موصوف خود همخوانی دارد؛ یعنی هرگاه موصوف، مؤنث یا جمع غیرجاندار باشد، صفت آن «ه/ه»ی تأنیث میگیرد.
(۲) ولی در زبان فارسی بهجز در اصطلاحات جا افتادهی عربی و فارسی، به¬ویژه هنگامی که موصوف آنها فارسی باشد، نباید این قاعده را رعایت کرد؛ زیرا در فارسی نه «مذکر و مؤنث» و نه چنین قاعدهای داریم؛ پس:
مثال ۱: مرور ادامه