منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
منظور از فارسی¬نویسی «بهکار بردن ساژههای فارسی یا نزدیک به فارسی به¬جای ساژههای غیرفارسی» است.
۱ـ قاعدهی نشاندن ساژههای فارسی به¬جای ساژه¬های عربی
قاعدهی کلی در نشاندن ساژههای فارسی به¬جای ساژههای عربی (قاعدهی واژهگزینی) این است که:
هرگاه برای بیان یک مفهوم در زبان فارسی، دو ساژهی فارسی و عربی داشته باشیم، اگر ساژه¬ی فارسی «رسا»، «پذیرفتنی» و «زنده» باشد، باید آن را به¬جای ساژهی عربی برگزید.
۲ ـ شیوهی گزینش ساژههای فارسی به¬جای ساژههای عربی
برابر قاعدهی پیش گفته، برای گزینش هر ساژه، آن ساژه باید سه ویژگیِ «رسایی»، «پذیرفتگی» و «زنده بودن» را داشته باشد. در مثالهایی که درپی آمده گزینش واژه برپایهی قاعدهی واژهگزینی انجام شده و سه ویژگی پیشگفته نیز توضیح داده خواهد شد:
مثال ۱: به¬کار بردن واژهی فارسی «پیش» به¬جای واژهی عربی «قبل» در عبارت «قبل/ پیش از غروب آفتاب» کاری شایسته و بایسته است، زیرا واژهی «پیش»:
(۱) «رسا» است؛ یعنی همان معنی «قبل» را بیکم و کاست میرساند.
(۲) «پذیرفتنی» است؛ یعنی مخاطب بهراحتی آن را میپذیرد و ذهن او در برابر پذیرش آن مقاومت نمیکند و از بهکار بردن آن اکراه ندارد.
(۳) «زنده» است؛ یعنی جزو واژگانی است که امروزه در زبان فارسی کاربرد دارد و هنوز منسوخ نشده است.
مثال ۲: بهکار بردن واژهی فارسی «واکنش» به¬جای واژهی عربی «عکسالعمل» در عبارت «عکسالعمل/ واکنش گروههای سیاسی رقیب» موافق با قاعدهی واژهگزینی است، زیرا واژهی «واکنش»:
(۱) «رسا» است؛ یعنی همان معنی «عکسالعمل» را بیکم و کاست میرساند.
(۲) «پذیرفتنی» است؛ یعنی مخاطب به¬راحتی آن را میپذیرد و ذهن او در برابر پذیرفتن آن مقاومت نمیکند و از بهکار بردن آن اکراه ندارد.
(۳) «زنده» است؛ یعنی جزو واژگانی است که امروزه در زبان فارسی کاربرد دارد و هنوز منسوخ نشده است.
مثال ۳: به¬کار بردن واژهی فارسی «بستگان» به¬جای واژهی عربی «اقوام» در جملهی «به مشهد رفتم و به اقوام/ بستگان خود سر زدم» کاری موافق قاعده و شایسته است، زیرا به¬کار بردن بستگان به¬جای اقوام رسا، پذیرفتنی و زنده است؛ ولی این جایگزینی در عبارت «اقوام کرد ساکن ایلام» کاری شایسته و درست نیست، زیرا در اینجا بهکار بردن واژهی «بستگان» شرط رسا بودن را ندارد؛ یعنی همان معنی «اقوام» را نمیرساند.
مثال ۴: بهکار بردن واژهی فارسی «دربایست» به¬جای واژهی عربی «مایحتاج» با آنکه همان معنی مایحتاج را میرساند، کاری بجا نیست؛ زیرا واژهی «دربایست» نه پذیرفتنی و نه زنده است. در عوض در مواردی -نه در همهجا- میتوان واژهی «نیازمندیها» را بهجای «مایحتاج» نشاند.
مثال ۵: بهجای ساژه¬ی «زیر سؤال بردن» نمیتوان نوشت «زیر پرسش بردن».
مثال ۶: در جملهی زیر، کلمهی فارسی «برای» را نمیتوان بهجای کلمهی عربی «جهت» نشاند.
«مسلماً آلمان استعداد بیشتری برای تلاش جهت رسیدن به جایگاه ابرقدرتی داشت.»
مثال ۷: در جملهی زیر، بهجای کلمهی عربی «توسط» نمیتوان معادلهای فارسی (از سوی، بهدست) را بهکار برد:
«تأیید کتاب از سوی فرد یا افراد دارای درجهی علمی که معمولاً در قالب مقدمهی فرد یا افرادی بر کتاب میآید، بینیاز کنندهی کتاب از بازبینی دقیق و ریزبینانه توسط ویراستار تخصصی نیست.»
بنابر آنچه گفته شد، ویراستار در هنگام نشاندن واژهی فارسی بهجای واژهی عربی:
(۱) نخست باید بداند که چه واژهای فارسی و چه واژهای عربی است.
(۲) با یک بررسی ذهنی سریع دریابد که آیا ساژهی فارسی مورد نظر، ویژگیهای «رسایی»، «پذیرفتگی» و «زنده بودن» را دارد یا نه، و اگر همهی این ویژگیها را داشت آن را بهجای ساژهی عربی بنشاند.
گاهی نیز تبدیل ساژهی عربی به ساژهی فارسی ممکن نیست؛ در این موارد ویراستار با انجام تغییراتی، ساژهی عربی را به «ساژهی فارسیتر» تبدیل میکند، نه به «ساژهی فارسی». این کار با انجام تغییرات زیر صورت میپذیرد:
(۱) تبدیل جمع عربی به جمع فارسی؛ مانند:
کتب ← کتابها
صوَر ← صورتها
اوقات ← وقتها
مناظر ← منظرهها
(۲) نشاندن حرف، کلمه یا کلمههایی -¬هر چند عربی¬- بهجای تنوین عربی؛ مانند:
حضوراً ← حضوری
حقیقتاً ← در حقیقت، بهطور حقیقی
نظراً ← نظری، بهطور نظری
کتباً ← بهطور کتبی
جاناً ← با جان
مالاً ← با مال
کلاماً ← با کلام، کلامی
آگاهی: کلمههای تنوینداری که معادل فارسی داشته باشند، معادل فارسی را بهجای آنها مینشانیم؛ مانند:
ندرتاً، بهندرت ← خیلی کم، بسیار کم
تدریجاً، بهتدریج← کمکم، رفتهرفته
صراحتاً، بهصراحت ← بهروشنی
شفاهاً ← زبانی
(۳) تبدیل جزء یا جزءهایی از ساژهی عربی به فارسی؛ مانند:
سوء تفاهم ← بدفهمی
هدف قرار دادن ← هدف گرفتن
عدم توجه ← بیتوجهی، توجه نکردن
حتیالمقدور ← تا جایی که می¬شود
حتیالامکان ← تا جایی که می¬شود
علیایحال ← به¬هرحال
ناقض، نقیض ← نقضکننده
ذیصلاح ← صلاحیتدار
نویسنده، شمار بسیار کمی از ساژههای عربی پرکاربرد و معادل¬های فارسی یا فارسیتر آنها را در فهرستی که درپی میآید (نشانگر ۳٫۱) نوشته است. این فهرست تنها برای بیان این نکته در این¬جا آورده شده که: «به¬جای بسیاری از واژه¬های غیرفارسی، می¬توان برابر فارسی آن¬ها را به¬کار برد.» برای فراگیری برابرهای پارسی بیش¬تر به «جدول برابرهای پارسی واژه-های غیرپارسی» (پیوست ۱ در پایان کتاب) نگاه کنید و برای بهرهگیری از کاملترین مرجع موجود در این زمینه میتوانید از دورهی سهجلدی «فرهنگ برابرهای پارسی واژگان» (۸: -) بهره بگیرید.
جدول برخی ساژههای نافارسی پرکار برد و معادل فارسی آنها
ساژهی نافارسی ساژهی فارسی(تر) ساژهی نافارسی ساژهی فارسی(تر)
ابتدا آغاز اول نخست
اتفاق افتادن رخ دادن اولاً نخست
اجتناب پرهیز، خودداری بالاخص به ویژه
احتراز خودداری بالأخره سرانجام
احسنت/ احسن آفرین بالقوه نهفته
اخیراً به تازگی (بخش) اعظم (بخش) بیشتر
اساس پایه بعد پس
اشعه پرتو/ پرتوها بلاجواب بیپاسخ
اعاده بازگرداندن بلادرنگ بیدرنگ
اعزام گسیل بموقع بهنگام
افرادی کسانی به تبع آن درپی آن
اقلّاً دست کم به¬حساب آمدن به شمار آمدن
اقوام خویشان، بستگان به¬حساب آوردن به شمار آوردن
اکثر بیشتر به¬خصوص به ویژه
الی تا به¬عبارت دیگر به¬زبان دیگر، به¬سخن دیگر
اما ولی به¬عبارت سادهتر به زبان سادهتر
امتحان کردن آزمودن به¬کرّات بارها
امثالهم مانند آن، مانندآنها به¬نوبهی خود در جای خود، نیز
انتخاب گزینش به¬همین منوال همین گونه
انتخاب کردن گزیدن، برگزیدن بهجهت برای
انتقال دادن بردن بهطور کلی روی هم رفته
انتها پایان بهطوریکه بهگونهایکه
۳ ـ قاعدهی نشاندن ساژههای فارسی به¬جای ساژههای فرنگی
معادلهای موجود برای ساژههای فرنگی رایج در زبان فارسی دو دوستهاند:
(۱) معادلهایی که فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای ساژههای فرنگی داده است؛ مانند «پرداویز» به¬جای «لوردراپه».
(۲) معادلهایی که در فرهنگهای واژگان برای واژههای فرنگی وجود دارد؛ مانند «جبران» به¬جای «میک آپ».
ویراستار میتواند با رعایت قاعدهای که درپی میآید، معادل فارسی درست و مناسب را برای ساژههای فرنگی بگزیند:
۴ ـ شیوهی گزینش ساژههای فارسی به جای ساژههای فرنگی
برپایهی قاعدهی پیش گفته، برای نشاندن ساژههای فارسی به جای ساژههای فرنگی رعایت شرط «زنده بودن» لازم نیست، زیرا روشن است که بیشتر این معادلها در زبان فارسی رواج ندارند، بلکه لفظ فرنگی آنها رایج است. درعوض دو شرط «رسایی» و «پذیرفتگی» را با شرحی که درپی خواهد، آمد باید بهخوبی رعایت کرد:
۳٫۱ـ رسایی
معادل فارسی ساژهی فرنگی باید معنی و مفهوم درست و دقیق ساژهی فرنگی را برساند؛ برای نمونه معادل فارسی «رزمایش» به¬جای ساژهی فرنگی «مانور» را که از معادلهای مصوب فرهنگستان است درنظر داشته باشید. «مانور» در اصطلاح نظامی به¬طور عمده برای بیان دو مفهوم به¬کار میرود:
(۱) تمرینهای تاکتیکی که در دریا، هوا یا زمین بر روی نقشه به¬منظور تقلید و شبیه سازی جنگ انجام میشود.
(۲) حرکتی به¬منظور گسترش عدهها، ناوها، وسایل یا آتشها و قراردادن آنها در یک موقعیت مناسبتر نسبت به دشمن. (۹: ص ۷۱۵)
کلمهی «رزمایش»، از دو مفهوم پیش، تنها مفهوم نخست را میرساند و برای بیان مفهوم دوم، واژهای به¬جز واژهی «مانور» در اصطلاحات نظامی وجود ندارد. پس در دو مثالی که درپی میآید، این دو مفهوم را تنها با همان شکلی که آورده شده میتوان نوشت:
مثال ۱: رزمندگان اسلام در چندین رزمایش، عملیات پیروزمندانهی والفجر ۸ را تمرین کرده بودند. («رزمایش» برای بیان مفهوم نخست)
مثال ۲: تیپهای یکم و دوم لشکر ۷ ولی عصر (عج) برای کسب موقعیت برتر دربرابر دشمن، اقدام به انجام مانور کردند. («مانور» برای بیان مفهوم دوم)
۳٫۲ـ پذیرفتگی
در نوشتههای غیرتخصصی، ویراستار یا نویسنده باید در بهکار بردن ساژههای فارسی به¬جای ساژههای فرنگی، مخاطب و محتوای نوشته را در نظر داشته باشد؛ یعنی باید ببیند که مخاطب نوشته از چه دستهای و محتوای آن چه نوع محتوایی (علمی، رسمی یا عامیانه) است. اندازه¬ی کمی مقاومت ذهنی مخاطب در برابر نشاندن ساژههای فرنگی بهجای ساژههای فارسی، طبیعی و قابل انتظار است؛ زیرا مخاطبان تاکنون شکل فرنگی آن ساژه را میدیدهاند و به آن عادت کردهاند. برای مثال تاکنون همه جا کلمهی «سیستم» را میدیدهاند، ولی در متن ویرایش شده به¬جای آن، کلمهی «سامانه» را میبییند. به-هرحال، برای جاانداختن معادلهای فارسی ساژههای فرنگی باید از جایی آغاز کرد، و چه جایی بهتر از نوشتهها و رسانهها.
اما در نوشتههای تخصصی (فنی، ریاضی، پزشکی، نظامی، فلسفی و… ) چنین نیست. زیرا در این گونه نوشتهها معمولاً مقاومت ذهنی مخاطب در برابر پذیرفتن ساژهی جایگزین فارسی به¬اندازهی فراوان است که تقریبا بهکار بردن ساژههای فارسی به¬جای ساژههای فرنگی را ناممکن میسازد. برای مثال جامعهی پزشکی تاکنون در همهی گفتهها و نوشتههای خود با کلمههای «اَنترن»، «سوپروایزر» و جز اینها سروکار داشته و بهکار بردن واژههای فارسی به¬جای اینها مایهی طنز و خنده خواهد شد. در این حوزهها ویراستار یا نویسنده، دیگر نمیتواند سنگ حفظ زبان فارسی را به¬سینه بزند، زیرا آب از سر چشمه گلآلود است و پالودن آن در پایین چشمه کاری بیهود است و با ویرایش چند کتاب چیزی تغییر نخواهد کرد. در این موارد کار ساژهگزینی باید از سرچشمه و مصدر هر جامعه (جامعهی پزشکان، مهندسان، حقوقدانان و…) آغاز شود و در بدنه و سطوح پایینتر آن ادامه یابد.
البته این بدان معنی نیست که در نوشتههای تخصصی هیچ کاری برای فارسینویسی انجام نشود، بلکه کار باید با جدیت پیگیری و انجام شود، اما از بالا به پایین نه از پایین به بالا.
چند سالی است که فرهنگستان زبان و ادب فارسی کار ارزشمندی را در این زمینه آغاز کرده و در حوزههای عمومی و تخصصی، معادلهایی برای واژههای فرنگی ساخته است. مجموع این معادلها تاکنون در چند جلد به¬چاپ رسیده است که ظاهراً این کار ارزشمند باز هم ادامه خواهد داشت و باید منتظر جلدهای بعدی نیز باشیم. خوانندگان عزیز برای استفاده از این معادلها میتوانند به «فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان»، (۱۰: -) مراجعه کنند.