منبع: جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
۷ـ زدودن تأثیرپذیری از زبانهای بیگانه
تأثیر نادرست زبانهای بیگانه بر زبان فارسی در جایی نمود پیدا میکند که، درحالیکه برای بیان مفهوم سازهای بیگانه، در زبان فارسی معادلی وجود داشته باشد:
(۱) ترجمهی لفظبهلفظ آن سازه بهکار رفته باشد. برای مثال، در حالی که برای بیان مفهوم «ساختمان بسیار بلند چندین طبقه»، در زبان فارسی سازهی «برج» وجود دارد، سازهی «آسمانخراش» که ترجمهی لفظبهلفظ سازهی انگلیسی «Sky Scraper» است بهکار رفته باشد؛ یا برای مثال، «He is a teacher»، بهجای اینکه «او معلم است» ترجمه شود، بهصورت «او یک معلم است» ترجمه شده باشد.
(۲) از میان چند معادل آن سازه، معادلی که در آنجا کاربرد ندارد، بهکار رفته باشد. برای مثال، واژهی انگلیسی «Understand» که دارای معنیهای «فهمیدن، درک کردن، پی بردن به، ملتفت شدن و…» است، در جملهی «I understand you» بهجای «من ]وضعیت[ شما را درک میکنم» بهصورت «من شما را میفهمم» ترجمه شده باشد.
این تأثیرپذیری نادرست در اصطلاح، «گرتهبرداری» نامیده میشود. در مبحث «۲ـ همخوانسازی با فارسی معیار» اشارهای گذرا به این تأثیرپذیری شد؛ ولی از آنجا که زدودن گرتهبرداری از نوشته، یکی از کارهای ویژهی ویراستار زبانی است، نگارنده آن را بهطور جداگانه در شمار وظایف ویراستار آورده است.
آنچه درپی میآید، نمونههایی از تأثیرپذیری از زبانهای بیگانه است، که ویراستار میتواند با فراگیری آنها این ساژه¬ها و ساژه¬های مانند آنها را از نوشتهها بزداید:
۱٫۷ ـ فعل مجهول
در زبانهای فرنگی، برای برجستهسازی فعل، یا بهعلت مشخص نبودن فاعل و یا هر علت دیگر، فعل را بهصورت مجهول بهکار میبرند؛ حال یا فاعل آن را میآورند، که مترجمان ناآشنا به ساختار زبان فارسی آن را با آوردن «توسط» ترجمه میکنند (مانند: گلدان توسط بچه شکسته شد) و یا فاعل آن را نمیآورند (مانند: گلدان شکسته شد).
در زبان فارسی برای پرهیز از این نوع نگارش که گرتهبرداری از زبانهای فرنگی است، در ساژه¬های فراوانی میتوان از «را» بهجای «توسط» استفاده کرد:
ننویسید: گلدان توسط بچه شکسته شد.
بنویسید: گلدان را بچه شکست.
آوردن «از سوی» بهجای «توسط» مشکلی را برطرف نمیکند، بلکه گاهی باعث ابهام در جمله نیز میشود؛ زیرا برای مثال، در جملهی «شهر از سوی دشمن آتش زده شد» معلوم نیست که آیا دشمن بهدست خود شهر را آتش زده است یا آتشسوزی، نخست از سمت دشمن آغاز شد و سپس بهسمت شهر پیش رفت.
باید دانست که همهجا -¬بهویژه هنگامی که «توسط» در جملهی معلوم بهکار رفته است- مشکل با «را» حل نمیشود، بلکه در مواردی نیز مانند مثالهایی که درپی میآید، باید از حروف اضافهی دیگر استفاده کرد، یا ساخت جمله را تغییر داد:
ننویسید: عبور از کوه توسط پرندگان.
بنویسید: عبور پرندگان از کوه.
ننویسید: این خبر را توسط چه کسی شنیدید؟
بنویسید: این خبر را از چه کسی شنیدید؟
ننویسید: زندانی توسط گلوله از پا در آمد.
بنویسید: زندانی با گلوله از پا درآمد.
ننویسید: این رود توسط چند مصب به دریا میریزد.
بنویسید: این رود از چند مصب به دریا میریزد.
ننویسید: او توسط حریق کشته شد.
بنویسید: او در حریق کشته شد.
ننویسید: بلاد عراق و پارس توسط لشکرهای اسلام فتح شد.
بنویسید: بلاد عراق و پارس بهدست لشکرهای اسلام فتح شد.
ننویسید: این بنا توسط زلزله ویران شد.
بنویسید: این بنا براثر زلزله ویران شد.
ننویسید: قلعه توسط دشمن در محاصره قرار گرفت.
بنویسید: قلعه در محاصرهی دشمن قرار گرفت.
ننویسید: نقاش میخواهد دنیایی را که توسط ذهن بشر جذب شده است، تصویر کند.
بنویسید: نقاش میخواهد دنیایی را که جذب ذهن بشر شده است، تصویر کند.
همچنین، برای پرهیز از آوردن فعل مجهول میتوان فعل معلوم سوم شخص جمع را بدون فاعل آورد:
ننویسید: گفته میشود که…
بنویسید: میگویند که…
ننویسید: آورده شده است که…
بنویسید: آوردهاند که…
ننویسید: چنین نقل شده است که…
بنویسید: چنین نقل کردهاند که…
۲٫۷ ـ ضمایر شخصی متصل و منفصل
در زبان انگلیسی فقط ضمایر شخصی (فاعلی) منفصل وجود دارد، بنابر این در جملهی «I went to school yesterday»، فقط ضمیر منفصل «I» وجود دارد. در زبان فارسی این ضمایر (ضمایر منفصل) بهصورت متصل ترجمه میشوند و جملهی پیش را بهصورت «دیروز به مدرسه رفتم» مینویسیم؛ ولی برخی مترجمان از آنجا که میپندارند باید برای هر لفظ انگلیسی یک معادل فارسی نوشت، همین جمله را بهصورت «من دیروز به مدرسه رفتم» مینویسند، که در اینجا برای «I» دو معادل «من» و «م» (در فعل رفتم) آورده شده است. حال آنکه ضمایر متصل فاعلی در فعل مثالی «رفتن» بهصورت «رفتم، رفتی، رفت، رفتیم، رفتید، رفتند» آورده میشوند و نیازی به آوردن «من، تو، او، ما، شما، آنها» همراه با ضمایر متصل نیست؛ مانند:
گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید/ گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید.
مگر هنگامیکه ضرورت شعری اقتضا کند یا بخواهیم تأکیدی را بیان کنیم؛ مانند:
من اندرخو نمییابم که روزی از دوست برتابم/ بدار ای خواجه دست از من که طاقت رفت و پایابم.
۳٫۷ ـ پی هم آمدن (تتابع) فعلها
در ترجمهی متون فرنگی، گاهی اگر جمله را به شیوهی لفظبهلفظ ترجمه کنیم، بهعلت پشت سر هم آمدن فعلها، عبارتهایی سنگین و نامفهوم مانند عبارت زیر پدید میآید:
“این کلمه را بهمناسبت این که در نطق معروف ]هیتلر[… که در ۲۸ آوریل ۱۹۳۹٫٫٫ در جواب تلگرافی که روزولت رئیس جمهور اتازونی که در یکی دو هفته پیش به آلمان کرده بود که آیا حاضرید برای پنج یا ده سال حمله به فلان و فلان و فلان دولت (تقریباً جمیع دول مستقلهی دنیا را بر شمرده بود) نکنید، کرده بود، آمده بود و معنیاش را نمیدانستم، پیدا کردم” (محمد قزوینی، یادداشتها، ج ۲، ص ۵۳-۵۲).
برای حل این مشکل راههایی هست که سادهترین آنها تبدیل جملهی طولانی به چند جملهی مستقل کوتاه است. پس بهجای جملهی پیش میتوان نوشت:
«این کلمه را بهمناسبت اینکه در نطق معروف ]هیتلر[ آمده بود و معنیاش را نمیدانستم پیدا کردم. روزولت، رئیس جمهور اتازونی، در یکی دو هفته پیش تلگرافی به آلمان کرده بود که آیا حاضرید برای پنج یا ده سال به فلان و فلان و فلان دولت حمله نکنید (تقریبا جمیع دول مستقله را برشمرده بود) و هیتلر در جواب تلگراف در ۲۸ آوریل ۱۹۳۹ آن نطق را کرده بود.»
در این شیوه، هر چند سبک اصلی و شیوهی بیان نویسنده سراپا تغییر کرده و پارهای از کلمهها بهناچار تغییر کردهاند؛ اما هیچ مفهوم و کلمهای حذف نشده است.
راه دیگر این است که مانند نمونهی زیر، فعل جملهی پایه را تا جای ممکن از پایان عبارت به پیش از حرف ربط «که» ببریم:
ننویسید: در من، صدای وجدان، از همهی این استدلالهای مردم فریب که دستآویز کسانی که چشم بسته اطاعت میکنند شده است، بلندتر است.
بنویسید: در من صدای وجدان بلندتر از صدای همهی این استدلالهای مردم فریب است که دستآویز کسانی شده که چشم بسته اطاعت میکنند.
۷٫۴ـ برابرهای نادرست واژههای بیگانه
«یافتن برابر فارسی درست برای واژههای بیگانه» جزو کارهای ویراستار ترجمه است. ولی هرگاه -¬¬به هر علتی¬-¬¬¬ چنین کاری بر نوشتهای انجام نشده باشد، انجام آن به¬عهدهی ویراستار عمومی است.
برخی مترجمان برای ترجمهی یک واژه¬ی انگلیسی به فارسی، نخستین معنی آن واژه در لغتنامه را -¬که پُرکاربردترین معنی آن کلمه در زبان انگلیسی نیز هست¬- بهکار میبرند؛ درحالی¬که در ترجمه باید به کاربردهای گوناگون هر واژه در زبان اصلی توجه کرد و دید که نویسنده، کدامیک از معنیهای آن واژه را در نظر داشته است. مثال: The Supreme Court decided the removal was incorrect.
ترجمهی مترجم: «دیوان عالی تصمیم گرفت که برکناری او اشتباه بوده است.»
مترجم در این جمله، نخستین و پُرکاربردترین معنی واژهی «decide» یعنی «تصمیم گرفتن» را بهکار برده است؛ درحالی که باید معنی دیگر این فعل، یعنی«رأی دادن» را بهکار میبرد و مینوشت:
«دیوان عالی رأی داد که برکناری او اشتباه (کاری نادرست) بوده است.»
معنیهای دیگر این فعل در لغتنامهها چنین آمده است:
(۱) تصمیم گرفتن (۲) مشخّص کردن، تعیین کردن، سرنوشت (چیزی را) معلوم کردن (۳) حکم کردن، رأی دادن (۴) انتخاب کردن، برگزیدن (۵) حل و فصل کردن، تمام کردن، فیصله دادن (۶) واداشتن، باعث شدن (۷) متقاعد کردن (۸) معتقد شدن (۹) به نتیجهی (خاصی) رسیدن.
در جملههای بعد، به معنیهای دیگر این فعل نیز که درپی آمده، توجه کنید:
After long deliberation I decided that the price was too good to pass up and I purchased the house.
پس از مدتی دراز فکر کردن، به این نتیجه رسیدم که قیمت خانه آنقدر مناسب است که نمیتوان از آن گذشت، و بالأخره آن را خریدم.
All these facts decided me to collect more information and bring it to you.
این واقعیتها مرا واداشت تا اطلاعات بیشتری گردآوری کنم و برای شما بیاورم.
ِDuring the height of his turmoil he heard a voice from heaven, and this finally decided him.
در اوج آشفتگی روحی صدایی از عالم بالا شنید، و همین صدا بود که تکلیف او را روشن کرد (معین کرد).
His future will be decided at a meeting on Thuseday
آیندهی او در جلسهای در روز سهشنبه معین خواهد شد.
He later decided to form a new political party.
او بعداً تصمیم گرفت که یک حزب سیاسی جدید تشکیل بدهد.
در ترجمههای بعد نیز نمونههایی دیگر از بیتوجهی مترجمان به «معنییابی» درست، دیده میشود. در این ترجمهها سازهی درون پرانتز درست است:
The Pakistani tests vindicated his government’s stand on…
آزمایشهای پاکستان موضع دولت او را دربارهی … تبرئه میکند (توجیه می کند).
Switzerland welcomed the findings…
سوئیس از یافتههای این گزارش (نتیجهی تحقیقات) استقبال کرد.
The Serbian ministry of interior has eliminated a large group of the Albanians…
وزارت کشور صربستان یک گروه بزرگ از آلبانیاییها را منهدم کرده است (از میان برده است، نابود کرده است، کشته است.)
۷٫۴٫۱ـ نمونههایی از برابریابی نادرست
برابریابی نادرست برای واژههای بیگانه -¬بهویژه برای واژههای انگلیسی¬- در ساژههای فراوانی نمود دارد؛ ساژههایی مانند فعلها، مصدرها، حروف اضافه و ربط، کلمهها، عبارتها و… . آنچه درپی میآید، فهرست برخی از این ساژهها و شیوهی بیان درست آنها برپایهی شیوهی بیان سازههای فارسی است که از کتاب «غلط ننویسیم» استاد نجفی (۲: -) برداشته شده است:
(۱)آتش گشودن: بهجای آتش گشودن، که ترجمهی «open fire» انگلیسی است باید فعلهای آتش کردن، بهآتش بستن یا تیراندازی کردن را بهکار برد. پس:
ننویسید: سربازان بهسوی مردم آتش گشودند.
بنویسید: سربازان بهسوی مردم تیراندازی کردند.
(۲) اتوبوس گرفتن: اتوبوس گرفتن ترجمهی «take a bus» انگلیسی است. اگر اتوبوس را دربست کرایه کنند، درست است؛ ولی در غیر این صورت باید گفت «اتوبوس سوار شدن». برای تاکسی و مانند آن نیز چنین است.
(۳) بستگی دارد: بهجای این عبارت که گرتهبرداری از زبانهای خارجی و ترجمهی «it depends» انگلیسی است، میتوان معادلهای «تا ببینیم»، «تا ببینم»، «تا چه پیش آید»، «تا چهطور باشد»، «تا چه بگوید»، «تا چه شود»، «تا خدا چه خواهد»، «فرق میکند» و مانند اینها را بهکار برد. پس:
ننویسید: مردن سخت است بابا؟ نه، گمان میکنم که خیلی هم آسان باشد، البته بستگی دارد.
بنویسید: مردن سخت است بابا؟ نه، گمان میکنم که خیلی هم آسان باشد، البته فرق میکند.
(۴) بهاندازهی کافی: بهاندازهی کافی/ کفایت، بهقدر کافی/ کفایت، بهحد کافی/ کفایت که گرتهبرداری از زبانهای خارجی است، در پارهای از موارد غلط نیست (مانند: غذا بهاندازهی کافی برای همه هست)، ولی در مواردی نیز نادرست است. پس:
ننویسید: من بهاندازهی کافی پول ندارم که این اتومبیل را بخرم.
بنویسید: آن قدر پول ندارم که بتوانم این اتومبیل را بخرم.
(۵) بهزحمت: ترجمهی قیدهای انگلیسی «Hardly» و «Scarcely» است و نشاندن «بهسختی» بهجای آن درست نیست، بلکه در هر جا باید بهتناسب معنی، معادلی برای آن برگزید. پس:
ننویسید: بهزحمت حرف میزند.
بنویسید: خیلی کم حرف میزند.
ننویسید: بهزحمت کسی میداند.
بنویسید: کمتر کسی میداند.
ننویسید: بهزحمت به دیدن آنها میرود.
بنویسید: خیلی کم به دیدن آنها میرود.
ننویسید: بهزحمت خوابش برده بود که شیپور بیدارباش را زدند.
بنویسید: تازه خوابش برده بود که شیپور بیدارباش را زدند.
ننویسید: بهزحمت ساعت هشت و نیم است.
بنویسید: تازه ساعت هشت و نیم است.
ننویسید: قدش بهزحمت بلندتر از من است.
بنویسید: قدش کمی بلندتر از من است.
ننویسید: صدای شما را بهزحمت میشنوم.
بنویسید: صدای شما را درست نمیشنوم.
(۶) بهعنوان: ترجمهی «as» انگلیسی و «comme» فرانسوی است و هرگاه با فعلهای «تلقی کردن، شمردن، انگاشتن، شناختن» و مانند اینها بهکار رود غالباً باید حذف شود:
ننویسید: خود را بهعنوان یک شخصیت مهم تلقی میکند.
بنویسید: خود را یک شخصیت مهم تلقی میکند.
ننویسید: من جواب او را بهعنوان رد پیشنهاد تلقی میکنم.
بنویسید: من جواب او را رد پیشنهاد تلقی میکنم.
ننویسید: میتوان این کار را بهعنوان تمام شده تلقی کرد.
بنویسید: میتوان این کار را تمام شده تلقی کرد.
ننویسید: دانشمندان زبان را بهعنوان یک نهاد اجتماعی میشناسند.
بنویسید: دانشمندان زبان را یک نهاد اجتماعی میشناسند.
ننویسید: از هماکنون خبرنگار مفقودالاثر را بهعنوان مرده میانگارند.
بنویسید: از هماکنون خبرنگار مفقودالاثر را مرده میانگارند.
(۷) بهنوبهی خود: ترجمهی لفظبهلفظ «â son tour» فرانسوی یا «in his turn» انگلیسی است که در بیشتر جاها درست نیست، در برخی جاها میتوان آن را حذف کرد و در برخی جاها نیز میتوان «هم» یا «نیز» را جایگزین آن کرد:
ننویسید: ارسطو شاگرد افلاطون بود که وی بهنوبهی خود شاگرد سقراط بود.
بنویسید: ارسطو شاگرد افلاطون بود و افلاطون شاگرد سقراط.
ننویسید: او به ایشان خیر مقدم گفت و ایشان بهنوبهی خود از او تشکر کردند.
بنویسید: او به ایشان خیر مقدم گفت و ایشان نیز/ هم از او تشکر کردند.
(۸) بیتفاوت: گرتهبردای از «indifferent» انگلیسی یا «indifférent» فرانسوی است و معنی آن «بدون فرق و تمایز» است که در بیشتر جاها باید «بیاعتنا، بیعلاقه، بیتوجه، بیقید» و مانند اینها را بهجای آن نشاند. پس:
ننویسید: او به سرنوشت وطنش بیتفاوت است.
بنویسید: او به سرنوشت وطنش بیاعتناست.
(۹) بیش از یک بار: گرتهبردای از «more than once» انگلیسی یا «plus d’une fois» فرانسوی است که معنی لفظبهلفظ آن «بیش از یک بار» و معنی اصلی آن «بارها» است:
ننویسید: در جهان بیش از یک شهر میتوان یافت که بزرگتر از اصفهان باشد.
بنویسید: در جهان شهرهای بسیاری میتوان یافت که بزرگتر از اصفهان باشند.
ننویسید: در این باره بیش از یک کتاب نوشته شده است.
بنویسید: در این باره کتابهای بسیار نوشته شده است.
(۱۰) بیشتر/ دیگر: کلمهی «further» را باید گاهی «بیشتر» و گاهی «دیگر» ترجمه کرد و ترجمهی همیشهی آن به «بیشتر» نادرست است.
«یکبار بیشتر» نیز ترجمهی لفظبهلفظ «once more» انگلیسی است که در زبان فارسی باید بهتناسب جمله، معادلهای دیگری را بهجای آن نشاند:
ننویسید: انبساط جهان سرانجام روزی بهپایان خواهد رسید، سپس مرحلهی انقباض مجدد آغاز خواهد شد، تا جایی که به حداکثر تراکم برسد و آن وقت یک بار بیشتر انفجار بهبار خواهد آمد.
بنویسید: انبساط جهان سرانجام روزی بهپایان خواهد رسید، سپس مرحلهی انقباض دوباره آغاز خواهد شد، تا جایی که به حداکثر تراکم برسد و آن وقت یک بار دیگر انفجار بهبار خواهد آمد.
(۱۱) تجربه کردن: فعل «to experience» در زبان انگلیسی دارای چند معنی است که گاهی مترجمان تنها آن را «تجربه کردن» معنی میکنند. تجربه کردن بهمعنی «چند و چون چیزها را آزمایش کردن و بر صحت آن یقین کردن» است، اما کاربرد نادرست و نابجای آن به زبان نوشتار روزمره نیز سرایت کرده است:
ننویسید: امروز پسانداز را بیاموزید و فردا، آرامش را تجربه کنید.
بنویسید: امروز پسانداز را بیاموزید و فردا، به آرامش دست یابید (یا آرامش را احساس کنید).
ننویسید: هم اکنون بسیاری از شهرهای ایران پاییز را تجربه کردهاند.
بنویسید: در بسیاری از شهرهای ایران هماکنون پاییز شده است یا (فرارسیده است).
ننویسید: او نمیداند فقیر بودن چیست، چون هرگز فقر را تجربه نکرده است.
بنویسید: او نمیداند فقیر بودن چیست، چون هرگز فقیر نبوده است (یا با فقر آشنا نبوده است).
(۱۲) توانستن: فعل توانستن «can» در زبان فارسی در دو معنی «داشتن استعداد (بالفعل یا بالقوه) برای انجام کاری» و «اجازه داشتن یا حق داشتن» بهکار میرود (مانند: «او میتواند این وزنه را بلند کند» و «همه میتوانند از این نمایشگاه دیدن کنند»)؛ ولی بهکار بردن آن در معنی «احتمال داشتن و ممکن بودن» -که گرتهبرداری از زبانهای فرنگی است- نادرست است:
ننویسید: این آشوب میتواند مدتها طول بکشد.
بنویسید: این آشوب ممکن است مدتها طول بکشد.
(۱۳) چرا نه، چرا که نه: بهجای این دو ترکیب که گرتهبرداری از زبانهای فرنگی («Pourquoi Pas» فرانسوی و «why not» انگلیسی) هستند باید پس از «چرا»، «صیغهی مضارع التزامی منفی» را آورد. برای مثال، در پاسخ به پرسش «امشب از خانه بیرون نمیروی؟» بهجای «چرا نه» یا «چرا که نه» باید گفت: «چرا نروم؟».
(۱۴) چهره: نخستین معنی کلمهی «figure» در زبان فارسی «چهره» و معنی دیگر آن «شخصیت، نمایندهی برجسته، فرد شاخص، شخص مهم، دانشمند مبرز» و مانند اینهاست؛ ولی مترجمان شتابزده در بسیاری جاها بهاشتباه معنی نخست را بهجای معنیهای دیگر نشاندهاند و این گرتهبرداری در گفتهها و نوشتههای غیرترجمه نیز دیده میشود:
ننویسید: امیل زولا، چهرهی برجستهی مکتب ناتورالیسم.
بنویسید: امیل زولا، نمایندهی مکتب ناتورالیسم.
ننویسید: نهضت بازگشت ادبی… هیچ چهرهای درخشانتر از چهرههای پیش پیدا نکرد.
بنویسید: نهضت بازگشت ادبی… هیچ شاعری برجستهتر از شاعران پیش پیدا نکرد.
ننویسید: نویسندهی این نمایشنامه یکی از مشهورترین چهرههای جهان در زمینهی نگارش داستانهای علمی تخیلی است.
بنویسید: نویسندهی این نمایشنامه یکی از مشهورترین نویسندگان جهان در زمینهی نگارش داستانهای علمی¬- تخیلی است.
ننویسید: غزالی، چهرهی مشهور جهان اسلام.
بنویسید: غزالی/ از مشاهیر/ از بزرگان/ فیلسوف مشهور جهان اسلام.
ننویسید: چهرهی برجسته در زمینهی پرداختن به مسائل ترجمه، «یوجین نایدا» است.
بنویسید: محقق برجسته در زمینهی پرداختن به مسائل ترجمه، «یوجین نایدا» است.
ننویسید: او از همان زمان بهعنوان یک چهرهی متدین و متقی معروف بود.
بنویسید: او از همان زمان به مردی/ شخصی متدین و متقی معروف بود.
ننویسید: ناصر خسرو از چهرههای برجستهی ادبی و علمی ایران است.
بنویسید: ناصر خسرو از شخصیتهای برجستهی ادبی و علمی ایران است.
(۱۵) حساب کردن روی کسی یا چیزی: گرتهبرداری از «to count on» انگلیسی یا «omptersur» فرانسوی است و بهعلت رواج در گفتار و نوشتار، چارهای جز پذیرفتن آن نیست؛ ولی در نثر فصیح بهتر است بهجای آن تعبیرهایی مانند «به کسی یا چیزی امیدوار بودن، به کسی یا چیزی پشتگرم بودن، به کسی یا چیزی اطمینان کردن، به کسی یا چیزی چشم (امید) داشتن، به کسی یا چیزی تکیه کردن» و مانند اینها را بهکار برد:
ننویسید: نخست وزیر انگلیس اعلام کرده است که در صورت بروز هر نوع برخورد در خلیج فارس، آمریکا میتواند روی همکاری انگلیس حساب کند.
بنویسید: نخست وزیر انگلیس اعلام کرده است که در صورت بروز هر نوع برخورد در خلیج فارس، آمریکا میتواند به همکاری انگلیس پشتگرم/ امیدوار باشد/ اطمینان داشته باشد.
(۱۶) حمام گرفتن: گرتهبرداری از «to take a bath» انگلیسی یا «Prendre un bain» فرانسوی است و بهجای آن باید «به حمام رفتن» را بهکار برد.
(۱۷) در جریان قرار دادن یا گذاشتن: گرتهبرداری از «mettre au courant» فرانسوی است و در فارسی فصیح بهجای آن میتوان «اطلاع دادن، آگاه کردن، مطلع کردن، بهآگاهی رساندن، بهاطلاع رساندن» و مانند اینها را بهکار برد:
ننویسید: اکنون شما را در جریان اخبار این ساعت قرار میدهیم.
بنویسید: اکنون اخبار این ساعت را بهآگاهی شما میرسانیم.
(۱۸) در رابطه با/ در ارتباط با: گرتهبرداری از «in connection with» انگلیسی است و در فارسی فصیح میتوان بهجای آنها «دربارهی»، و بهجای «در این ارتباط» نیز میتوان از «در اینباره» را بهکار برد:
ننویسید: ایشان سخنانی در ارتباط با اهمیت امدادرسانی بیان کردند.
بنویسید: ایشان سخنانی دربارهی اهمیت امدادرسانی بیان کردند.
(۱۹) دریافت کردن: فعل «دریافت کردن» در مورد «پول» و «مواجب» و مانند اینها بهکار میرود (مانند: من هنوز حقوق این ماه را دریافت نکردهام)؛ اما بر اثر گرتهبرداری از زبانهای فرنگی معنی نخست فعل «recevior» فرانسوی و «to recive» انگلیسی را بهغلط با مفعولهایی مانند «نامه»، «تلگراف»، «شکایت» و «پیغام» بهکار میبرند، که در این ساژه¬ها باید فعل مناسب بهکار برد:
ننویسید: نامهای از او دریافت کردم.
بنویسید: نامهای از او به (دست) من رسید.
ننویسید: تلگرافی از شیراز دریافت کرده است.
بنویسید: تلگرافی از شیراز برای او آمده است.
ننویسید: وزیر شکایتهایی دریافت داشته است.
بنویسید: شکایتهایی به وزیر رسیده است.
ننویسید: من دستوری (یا مأموریتی) دریافت کردهام.
بنویسید: دستوری (یا مأموریتی) به من داده شده است.
ننویسید: زمین از خورشید نور دریافت میکند.
بنویسید: زمین از خورشید نور میگیرد.
(۲۰) رنج بردن: فعل «souffrir» فرانسوی و «to suffer» انگلیسی دارای دو معنی متفاوت «رنج بردن» و «مبتلا بودن، دچار بودن، گرفتار بودن» است؛ ولی برخی مترجمان در همه جا بهغلط، معنی نخست را بهکار میبرند، درحالیکه از قرائن متن، معنی دوم فهمیده میشود:
ننویسید: او از ناشنوایی رنج میبرد.
بنویسید: او مبتلا به ناشنوایی است.
ننویسید: او از ضعف حافظه رنج میبرد.
بنویسید: او دچار ضعف حافظه است.
(۲۱) سقف: بهکار بردن این واژه بر اثر گرتهبرداری از زبانهای فرنگی، در معنی «اندازه، بیشترین» درست نیست:
ننویسید: وزیر صنایع فرانسه گفت که کشور متبوعش برای واردات از ایران سقفی تعیین نکرده است.
بنویسید: وزیر صنایع فرانسه گفت که کشور متبوعش برای واردات از ایران اندازهای تعیین نکرده است.
ننویسید: سقف تولید نفت اوپک، ۵/۲۲ میلیون بشکه در روز تعیین شد.
بنویسید: بیشترین تولید نفت اوپک، ۵/۲۲ میلیون بشکه در روز تعیین شد.
(۲۲) شانس: کلمهی «chance» در زبانهای انگلیسی و فرانسه دارای دو معنی «بخت، اقبال، خوشبختی» و «احتمال، امکان» و مانند اینهاست؛ ولیگاهی مترجمان بهغلط معنی نخست را بهجای معنی دوم بهکار میبرند، که این نادرستی به گفتار و نوشتار غیرترجمهای نیز سرایت کرده است:
ننویسید: شانس کمی هست که این درخواست پذیرفته شود.
بنویسید: احتمال کمی هست که این درخواست پذیرفته شود.
ننویسید: برای شانس دیدن او، به این مسافرت تن داد.
بنویسید: به امید دیدن او، به این مسافرت تن داد.
ننویسید: کسانی که با غذای خود میوه و سبزی تازه مصرف میکنند، شانس کمی در مبتلا شدن به سرطان دارند.
بنویسید: کسانی که با غذای خود میوه و سبزی تازه مصرف میکنند، احتمال کمی هست که به سرطان مبتلا شوند.
(۲۳) شرایط/ اوضاع: کلمهی «Conditions» در انگلیسی و فرانسه بهمعنی «شرایط» و «اوضاع» است و مترجمان هنگام ترجمه باید، بسته به مفهوم مورد نظر یکی از این دو را بهکار برند؛ ولی گاهی بهغلط «شرایط» را بهجای «اوضاع» بهکار میبرند، که نادرست است:
ننویسید: در شرایط کنونی، هرگونه عملکرد نادرست مدیران عالی موجب بیثباتی کشور خواهد شد.
بنویسید: در اوضاع کنونی، هرگونه عملکرد نادرست مدیران عالی موجب بیثباتی کشور خواهد شد.
(۲۴) غیر قابل¬احتراز/ غیر قابل¬اجتناب: گرتهبرداری از «inevitable» انگلیسی است و بهجای آن باید از واژههایی مانند «ناگزیر، چارهناپذیر»، و در مواردی نیز از «جبری، قهری، محتوم» استفاده کرد.
بهجای قید «بهطور غیر قابل¬احتراز» نیز میتوان نوشت «ناگزیر، ناچار، خواهی نخواهی، خواهناخواه».
(۲۵) فراموشش کن: برخی مترجمان عبارت «forget it» انگلیسی را «فراموشش کن» ترجمه میکنند. حال آنکه در ساژه-های مختلف باید معنیهای زیر را برای آن در نظر گرفت:
در پاسخ تشکر برای خدمت یا هدیه: «چیزی نیست»، «قابلی ندارد» و… .
برای دلجویی یا چشمپوشی از سخن یا رفتاری ناخوشآیند: «مهم نیست»، «چیزی نیست»، «بگذریم» و… .
هنگام خشمگین شدن از پیشآمدی نابجا: «فکرش را نکن»، «شد که شد»، «بهجهنم» و… .
عبارت «let’s forget it» انگلیسی را نیز میتوان «مهم نیست» یا «بگذریم» و مانند اینها ترجمه کرد.
(۲۶) فقط: کلمهی «only» انگلیسی بهجز «فقط» معنیهای دیگری نیز دارد که برخی مترجمان آنها را در نظر نمیگیرند:
ننویسید: فقط ساعت چهار است.
بنویسید: تازه ساعت چهار است.
ننویسید: فقط به خانه برگشته بود که مجبور شد دوباره بیرون برود.
بنویسید: تازه به خانه برگشته بود که مجبور شد دوباره بیرون برود.
ننویسید: این را فقط حالا خریدهام.
بنویسید: این را همین حالا خریدهام.
(۲۷) فکر کردن: بهکار بردن فعل «فکر کردن» («to think» انگلیسی) بهجای «گمان کردن» درست نیست:
ننویسید: فکر نمیکنم خوشآیند باشد.
بنویسید: گمان نمیکنم خوشآیند باشد.
ننویسید: فکر نمیکرد که در امتحان موفق شود.
بنویسید: گمان نمیکرد که در امتحان موفق شود.
ننویسید: فکر نمیکرد که دوستش در خانه باشد.
بنویسید: گمان نمیکرد که دوستش در خانه باشد.
(۲۸) فهمیدن: در فارسی مفعول فعل «فهمیدن» همیشه شیئ است نه شخص:
ننویسید: من او را نمیفهمم. (ترجمهی «I don’t understand him»)
بنویسید: من مقصود او را نمیفهمم/ من او را درک نمیکنم/ من وضعیت او را درک نمیکنم.
(۲۹) قهوهی سیاه: ترجمهی لفظبهلفظ «Black Coffee» انگلیسی یا «Cofe’ noir» فرانسوی در برابر «شیر قهوه» است که باید آن را «قهوهی ساده» یا «قهوهی بیشیر» ترجمه کرد.
(۳۰) کیش شخصیت: برگرفته از اصطلاح انگلیسی «personality cult» است. کلمهی «Cult» بهمعنی «کیش، دین، آیین» است، ولی معنی دیگر آن نیز «پرستش» است. پس معنی درست این اصطلاح «پرستش شخصیت» یا «شخصیت پرستی» است، نه «کیش شخصیت».
(۳۱) متفاوت بودن از/ متفاوت بودن با: این ترکیب فعلی در زبان فارسی با حرف اضافهی «با» بهکار میرود؛ ولی در متنهای ترجمه شده و غیرترجمهای، بهغلط ترجمهی حرف اضافهی انگلیسی «from = از» را با آن بهکار میبرند. پس:
ننویسید: رویکرد آنان در این قضیه متفاوت از رویکردهای پیشینیان بوده است.
بنویسید: رویکرد آنان در این قضیه با رویکردهای پیشینیان متفاوت بوده است.
(۳۲) نرخ: یکی از معنیهای «rate» انگلیسی در زبان فارسی «بهای کالا در مظنّهی رایج بازار» یا همان «نرخ» است؛ در حالی که این کلمه معنیهای دیگری نیز دارد که در هر جمله، باید بهتناسب، یکی از آنها را بهکار برد:
ننویسید: نرخ بیکاری در کشورهای جهان سوم چهقدر است؟
بنویسید: میزان/ درصد بیکاری در کشورهای جهان سوم چهقدر است؟
ننویسید: نرخ تولید کتاب بسیار بیشتر از آن است که بتوان همهی کتابها را تهیه و در کتابخانه نگهداری کرد.
بنویسید: میزان تولید کتاب بسیار بیشتر از آن است که بتوان همهی کتابها را تهیه و در کتابخانه نگهداری کرد.
ننویسید: استفاده از انرژی با چنان نرخی در حال افزایش است که هر سی و پنج سال هفت برابر میشود.
بنویسید: استفاده از انرژی با چنان سرعتی در حال افزایش است که هر سی و پنج سال هفت برابر میشود.
ننویسید: نرخ یادگیری.
بنویسید: سرعت یادگیری.
(۳۳) نقش: بهجای عبارت «نقش داشتن» یا «نقش بازی کردن» که بر اثر گرتهبرداری از زبانهای فرنگی وارد زبان فارسی شده، میتوان عبارتهای بهتری بهکار برد:
ننویسید: امروزه ایران نقش مهمی در مناسبات منطقهای و بینالمللی بازی میکند.
بنویسید: امروزه ایران تأثیر مهمی در مناسبات منطقهای و بینالمللی دارد.
ننویسید: آمریکا نقش مهمی در تحمیل جنگ هشت ساله به ایران و پشتیبانی از عراق داشت.
بنویسید: آمریکا تأثیر مهمی در تحمیل جنگ هشت ساله به ایران و پشتیبانی از عراق داشت.
(۳۴) نقطهنظر: بهتر است از بهکار بردن این ترکیب که ترجمهی لفظبهلفظ «point of view» انگلیسی است خود داری شود و بهجای آن «دیدگاه» فارسی یا «نظر» را بهکار برد:
ننویسید: او نقطهنظرهای خوبی دربارهی این موضوع دارد.
بنویسید: او دیدگاههای/ نظرهای خوبی دربارهی این موضوع دارد.
(۳۵) وحشی/ خودرو: کلمههای «Sauvage» فرانسوی و «Wild» انگلیسی دارای دو معنی «وحشی» و «خودرو» هستند. در ترجمه، صفت «وحشی» را فقط باید برای انسان و حیوان بهکار برد و برای گیاهانی که در بیابان و صحرا و جنگل خودبهخود میرویند، باید صفت «خودرو» را بهکار برد.
(۳۶) یک: «یک» را در زبان فارسی غالباً برای شمارش بهکار میبرند (مانند: یک دست صدا ندارد؛ یعنی صدا از دو دست بر میخیرد). برای بیان نکره نیز غالباً «ی»ی نکره بهکار میرود (مانند: مردی بهتنهایی آن سنگ را جابهجا کرد). گاهی نیز بهندرت «یک» برای بیان نکره بهکار میرود (مانند: یک روز، یک شب، یک نفر). ولی جمع «یک» و «ی»ی نکره نیز -هر چند در متون معتبر فارسی بهکار رفته- خلاف فصاحت است و باید از آن پرهیز شود؛ یعنی برای مثال بهجای «یک روزی میرسد که از گفتهی خود پشیمان شوی» بهتر است نوشت «روزی میرسد که…» یا «یک روز میرسد که…».
برای بیان «امر کلی» یا «معرفهی جنس» نیز نیازی به آوردن «یک» نیست و میتوان کلمه را بهتنهایی بهصورت مفرد یا جمع آورد. این اشتباه معمولاً بر اثر گرتهبرداری از زبانهای فرنگی و ترجمهی لفظبهلفظ جمله در هنگامی صورت میگیرد که در زبان مبدا «an و a» انگلیسی یا «un» فرانسوی برای بیان جنس بهکار رفته است:
ننویسید: یک مسلمان دروغ نمیگوید.
بنویسید: مسلمان دروغ نمیگوید.
ننویسید: یک زن نباید به یک مرد خیانت کند و یک مرد نیز نباید به یک زن خیانت کند.
بنویسید: زن نباید به مرد، و مرد نباید به زن خیانت کند.
یا: زنان نباید به مردان، و مردان نباید به زنان خیانت کنند.
ننویسید: ضرورت این عناصر برای فهم این نکته است که چهگونه یک بازیگر نبرد ناهمگون میتواند از راه یک عملیات که از دید یک قدرت بزرگتر تنها یک حملهی تاکتیکی بهحساب میآید، به اهداف راهبردی خود دست یابد.
بنویسید: ضرورت این عناصر برای فهم این نکته است که بازیگران نبرد ناهمگون چهگونه میتوانند از راه عملیاتی که از دید یک قدرت بزرگتر، تنها حملهای تاکتیکی بهحساب میآید، به اهداف راهبردی خود دست یابند.
در متنهای علمی و فنی معمولاً یک را حذف نمیکنیم:
مثال۱: اگرچه یک قطب یا بار مغناطیسی را نمیتوان جدا کرد، برای میدان ایجاد شده توسط یک تک قطبی مغناطیسی در نزدیکی یک قطب سوزن مغناطیسی بلند، تقریب خوبی میتوان بهدست آورد.
مثال ۲: در این صورت، میدانهای مغناطیسی ایجاد شده به¬وسیله¬ی یک مغناطیس میلهای و یک مغناطیس الکتریکی، یکسان هستند.