منبع:جمشید سرمستانی، گزیدهی شیوهنامهی جامع ویرایش و نگارش، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
منظور از «بیهوده¬زدایی» ازمیان بردن «ساژه¬های زائد» و منظور از ساژههای زائد، ساژههایی است که آوردن آنها یا لازم نیست، یا درستی و بینقصی جمله را از بین میبرند. این ساژهها ممکن است به¬صورتهایی که درپی میآید، در جمله نمایان شوند:
(۱) ساژههای بلند
(۲) تکیه کلام
(۳) حشو قبیح
(۴) ساژههای تکراری
۱ـ ساژههای بلند
(۱) در فارسی فصیح بهتر است ساژههای بلند را به ساژههای کوتاه تبدیل کرد تا به زبان و شیوهی رایج و معمولیِ سخن گفتن نزدیکتر شوند.
۱٫۱ـ قاعده¬ی کلی کوتاه¬نویسی
هرگاه بتوان یک مفهوم را بی کم و کاست با واژه¬های کم¬تر بیان کرد، باید آن را با واژه¬های کم¬تر بیان کرد.
۱٫۱٫۱ـ قواعد کوتاه¬نویسی
۱٫۱٫۱٫۱ـ تبدیل جمله به عبارت مصدری
هرگاه بتوان جمله¬ای را با عبارت مصدری بیان کرد، چنین می¬کنیم:
ننویسید: این¬که امیرالمؤمنین حاضر نیست پیروزی را از راه ظلم به¬دست آورد، واقعیتی است که…
بنویسید: حاضر نبودن امیرالمومنین به پیروزی از راه ظلم، واقعیتی است که…
۱٫۱٫۱٫۲ـ تبدیل جملهی وصفی به عبارت کوتاه
هرگاه بتوان جمله¬ی وصفی را به عبارتی کوتاه تبدیل کرد، چنین می¬کنیم:
ننویسید: مردی که دارای ظاهری آشفته بود وارد خانه شد.
بنویسید: مردی آشفته ظاهر وارد خانه شد.
ننویسید: از نخستین روزی که با او آشنا شدم، استعداد عجیبی در او یافتم.
بنویسید: از نخستین روز آشنایی با او استعداد عجیبی در او یافتم.
ننویسید: از حوادث تلخی که در روزهای اسارت شاهد آنها بود برایمان میگفت.
بنویسید: از حوادث تلخ روزهای اسارت برایمان میگفت.
۱٫۱٫۱٫۳ـ تبدیل جملهی بلند به دو یا چند جملهی کوتاه
هرگاه بتوان جمله¬ی بلند را به دو یا چند جملهی کوتاه تبدیل کرد، چنین می¬کنیم:
ننویسید: از نخستین برخورد با وی متوجه نیروی عجیبی در او شدم و میدانم که به زوایای تاریک وجود من پی برد ولی پیوسته این آگاهی خود را انکار میکرد و از تنها چیزی که حرف نمیزد اسرار پنهان من بود که سالها کسی از آنها خبر نداشت و آگاهی دیگران از آنها مرا رنج میداد و دائم به فکر پنهان کردن آنها از دیگران بودم و برای اینکه درپی¬ زندگی راحتی باشم به چیزی جز این که این اسرار را پنهان کنم نمیاندیشیدم.
بنویسید: از نخستین برخورد با وی متوجه نیروی عجیبی در او شدم. میدانم که به زوایای تاریک وجود من پی برده بود، ولی او پیوسته این آگاهی خود را انکار میکرد. از تنها چیزی که حرف نمیزد اسرار پنهان من بود که سالها کسی از آنها خبر نداشت و آگاهی دیگران از آنها مرا رنج میداد. دائم به فکر پنهان کردن آنها از دیگران بودم و برای اینکه درپی زندگی راحتی باشم به چیزی جز پنهان کردن این اسرار نمیاندیشیدم.
۱٫۱٫۱٫۴ـ تبدیل فعل و مصدر مرکب بلند به فعل و مصدر مرکب کوتاه یا بسیط
هرگاه بتوان مصدر مرکب بلندی را به مصدر مرکب کوتاه یا بسیط تبدیل کرد، چنین می¬کنیم.
ننویسید بنویسید
استقبال به¬عمل آوردن استقبال کردن
اطلاع حاصل کردن شنیدن/ فهمیدن/ آگاهی یافتن/ آگاه شدن
به¬خود اختصاص دادن کسب کردن (مانند: مقام یا رتبهی نخست را کسب کرد.)
به¬فراموشی سپرده شدن فراموش شدن
به¬منصهی ظهور رساندن آشکار ساختن/ ظاهر کردن
به¬مورد اجرا گذاشتن کردن/ اجرا کردن
به¬مورد اجرا قرار دادن کردن/ اجرا کردن
حضور به¬هم رسانیدن حاضر شدن
در جریان قرار دادن اطلاع دادن/ آگاه کردن
مورد استعمال قرار دادن بهکار بردن/ استعمال کردن
مورد استفاده قرار دادن بهکار بردن/ استفاده کردن
مورد تصویب قراردادن تصویب کردن
مورد تعقیب قرار دادن تعقیب کردن
۱٫۱٫۱٫۵ـ تبدیل ساژه¬ی مرکب به ساژه¬ی بسیط
(۱) هرگاه بتوان ساژه¬ای مرکب را به ساژه¬ای بسیط تبدیل کرد، باید چنین کرد:
ننویسید بنویسید
ابتیاع کردن خریدن
ارسال کردن فرستادن
برخوردار بودن داشتن
به¬خود اختصاص دادن گرفتن (مانند: جایزهی نخست را گرفت.)
خریداری کردن خریدن
قادر بودن توانستن
مورد ستایش قرار دادن ستودن
به¬رشتهی تحریر درآوردن نوشتن
به¬عمل آوردن شدن (مانند: کوشش شد تا …)
به¬عمل آوردن کردن (مانند: کوشش کرد تا…)
به¬قتل (یا هلاکت) رساندن کشتن
پشت سر گذاشتن گذراندن (مانند: امیدوارم روز خوبی را گذرانده باشید.)
امکانپذیر ممکن، شدنی
کشته شدگان کشتهها، کشتگان
زخمی شدگان زخمیها، زخمیان
ننویسید: موفق شدن جمهوری اسلامی در ترسیم راه حکومت علوی و نشان دادن شاخصه¬های آن به دنیا.
بنویسید: موفقیت جمهوری اسلامی در ترسیم راه حکومت علوی و نمایش شاخصه¬های آن به دنیا.
(۲) هرگاه با تبدیل مصدر مرکب به ساده، مصدر لازم مانند مصدر متعدی شود، آن را تبدیل نمی¬کنیم:
ننویسید: تبدیل به جامعه¬ای قدرتمند با مردم و مسئولینی راستگو.
بنویسید: تبدیل شدن به جامعه¬ای قدرتمند با مردم و مسئولانی راستگو.
(۳) اما اگر صورت مصدر ساده¬ی متعدی، معنی مصدر لازم را برساند، تبدیل مصدر مرکب به ساده اشکال ندارد:
تسلیم (تسلیم شدن) نظام اسلامی دربرابر سلطه¬ی بین¬المللی آمریکا.
۱٫۱٫۱٫۶ـ تبدیل اسم به ضمیر
هرگاه اسمی تکرار شود، برای اشاره به آن، ضمیر به¬کار می¬بریم:
ننویسید: دادن سلاح شیمیایی به عراق و مورد تهاجم قرار دادن آن به جرم مصرف سلاح شیمیایی.
بنویسید: دادن سلاح شیمیایی به عراق و تهاجم به آن به جرم مصرف آن¬ها.
۱٫۱٫۱٫۷ـ ادغام واژه¬های هم¬معنی در یک واژه
هرگاه بتوان واژه¬ها¬ی هم¬معنی را در یک واژه -ترجیحاً در واژه¬ی فارسی- ادغام کرد، باید چنین کرد:
ننویسید: دعوت به تقوا و پرهیزگاری.
بنویسید: دعوت به پرهیزگاری.
ننویسید: عدم دنباله¬ روی از خواهش¬ها و هواهای نفسانی.
بنویسید: پی¬روی نکردن از خواهش¬ نفس.
۱٫۱٫۱٫۸ـ حذف واژه¬های خنثی
هرگاه بودن یا نبودن واژه¬ای تأثیری بر «مفهوم اصلی» نداشته باشد، باید آن را حذف کرد:
ننویسید: پاسخ دادن امیرالمومنین به پرسش یک نفر در مورد مسأله¬ای راجع به توحید در وسط میدان جنگ.
بنویسید: پاسخ امیرالمومنین به پرسشی درباره¬ی توحید در میدان جنگ.
ننویسید: مخارجمان در حدود صدهزار تومان شد.
بنویسید: مخارجمان نزدیک به/ در حدود صدهزار تومان شد.
آگاهی ۱: هرگاه برای بیان یک مفهوم؛ یک عبارت بلند فارسی و یک عبارت کوتاه غیرفارسی داشته باشیم، عبارت بلند فارسی را بر میگزینیم:
ننویسید: وسایلی را که تا کنون در این کار استفاده نشده¬اند، در جایی انبار کنید.
بنویسید: وسایلی را که تا کنون در این کار به¬کار برده نشده¬اند/ به¬کار نرفته¬اند، در جایی انبار کنید.
آگاهی ۲: در هنگام کوتاه کردن ساژههای بلند باید توجه داشت که هیچ مفهومی نه حذف نشود و نه تغییر کند.
آگاهی ۳: هرگاه رعایت نکردن قواعد کوتاه نویسی، بر زیبایی ساژه¬ها مؤثر باشد، نیازی به رعایت کردن آن¬ها نیست.
۲ـ تکیه کلامها
هنگامیکه گویندهای در حال سخن گفتن است، ممکن است به¬صورت عادت و ناخودآگاه یا به هر علت دیگر، کلمهها یا عبارتهایی را به¬صورت مکرر بر زبان بیاورد که نیازی به آوردن آنها در گفتار نیست. این کلمهها و عبارتها را «تکیه کلام» مینامیم.
برخی تکیه کلامهای رایح عبارتند از: «به¬اصطلاح»، «به¬قول معروف»، «درواقع»، «مثلا»ً و… . برای مثال در جملهی:
درواقع، در حال گذر از دورهای به دورهی دیگری هستیم که درواقع نه شناخت درستی از آن داریم و نه برای آن آمادگی داریم، زیرا درواقع دورهی پیش را به¬خوبی و به¬طور کامل نگذراندهایم.
شاید حذف این تکیه کلامها از گفتار کار آسانی نباشد، زیرا معمولاً بیان آنها به عادت تبدیل شده است؛ ولی در نوشتار میتوان آنها را حذف کرد، بی آنکه آسیبی به جمله برسد. برای نمونه، مثال پیش را میتوان به¬صورتی که درپی میآید تغییر داد.
ما در حال گذر از دورهای به دورهی دیگری هستیم که نه شناخت درستی از آن داریم و نه برای آن آمادگی داریم، زیرا دورهی پیش را به¬خوبی و به¬طور کامل نگذراندهایم.
۳ـ حشو قبیح
حشو در زبان فارسی سه گونه است:
(۱) حشو ملیح: ساژهی زائدی است که سخن را نمکین و زیبا میسازد و جزو صنایع ادبی به¬شمار میرود.
(۲) حشو متوسط: آن است که نه به زیبایی جمله بیفزاید و نه از آن بکاهد. ویراستار باید ساژههای بهوجود آورندهی این نوع حشو را از جمله بزداید:
مثال:
ننویسید: این راهبرد بیان میدارد که نیروهای نظامی باید آنچنان قوی باشند که دشمنان بالقوه را از دنبال کردن تدارک نظامی که به¬امید پیشی گرفتن یا همتراز کردن قدرتشان با نیروی نظامی ما انجام میدهند منصرف نماید.
بنویسید: این راهبرد بیان میدارد که نیروهای نظامی باید چنان قوی باشند که دشمنان بالقوه را از دنبال کردن تدارک نظامی به¬امید پیشی گرفتن یا همتراز کردن قدرتشان با نیروی نظامی ما منصرف نماید.
(۳) حشو قبیح: این حشو بیفایده است و باید حذف شود. آنچه درپی میآید شماری از حشوهای قبیح است:
ننویسید بنویسید
اظهار تجاهل تجاهل
در اوج قلهی معرفت در قلهی معرفت/ در اوج معرفت
ای خدایا ایخدا/ خدایا
بازگشت دوباره بازگشت
پس بنابراین پس/ بنابراین
پس دراین¬حال پس/ دراینحال
پس در این¬صورت پس/ در اینصورت
پس درنتیجه پس/ درنتیجه
تاکستان انگور تاکستان
تنها محض تنها
تهویهی هوا تهویه
حسن خوبی خوبی/ حسن
درخت مو مو
دستبند دست دستبند
روزنامهی روزانه روزنامه
سرمهی چشم سرمه
سوابق گذشته پیشینه¬ها/ سوابق
فقط اختصاص به اختصاص به
فقط منحصر به منحصر به
فینال آخر فینال
کمدی خندهدار کمدی
مثمرثمر سودمند/ مثمر
مفید فایده مفید
نخلستان خرما نخلستان
همچنین نیز همچنین
واحد جمعآوریکنندهی اطلاعات واحدجمعکننده¬ی اطلاعات/ واحد جمعآوری اطلاعات
۴ـ ساژههای تکراری
یکی دیگر از کارهای ویراستار زبانی حذف هر نوع ساژهی تکراری است که تکرار آن از روی عمد و با منظور خاص (برای مثال، برای تاکید) نبوده است. نمونههایی که درپی میآید، مثالهایی از این نوع ساژهها هستند:
مثال ۱:
ننویسید: اعضای این شورا عبارتند از آلمان، فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هلند، دانمارک، سوئد، نروژ… و فنلاند میباشند.
بنویسید: اعضای این شورا عبارتند از آلمان، فرانسه، انگلستان، ایتالیا، هلند، دانمارک، سوئد، نروژ… و فنلاند.
مثال ۲:
ننویسید: سه گونهی متفاوت از این درختان در جنوب کشور وجود دارد که این سهگونهی متفاوت اهمیت فراوانی در باغداری آن منطقه دارند.
بنویسید: سهگونهی متفاوت از این درختان در جنوب کشور وجود دارد که اهمیت فراوانی در باغداری آن منطقه دارند.