منبع: جمشید سرمستانی، قواعد جامع املای فارسی، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
هرگاه حروفچین در هنگام حروفچینی ترکیبها، بین اجزای آنها فقط کلید «Space» را فشار دهد، در اصطلاح میگوییم اجزای آنها «بافاصله» نوشته شدهاند (یا بین آنها «یک فاصله» گذاشته شـده است)؛ و هرگاه بین آنها کلیـــدهای «Shift+Space» یا «منهاCtrl+ » را باهم فشار دهد، میگوییم اجزای آنها «بیفاصله» نوشته شدهاند (یا بین آنها «نیم فاصله» گذاشته شده است).
منظور از «ترکیب» در اینجا، «ترکیبهای حقیقی» و «ترکیبهای مجازی» است: واژههایی مانند «کمحرف، نیمجان، تهدیگ، چشمسیر، خوشطرح و شالدار» را که هم در کنار یکدیگر نوشته شدهاند و هم معنایی پیوسته دارند، «ترکیبهای حقیقی» مینامیم؛ و واژههایی مانند «آن مرد، چهوقت، کتاب را و هیچوقت» را که در کنار هم نوشته شدهاند ولی و معنایی گسسته دارند، «ترکیبهای مجازی» مینامیم.
۱ـ ترکیبهای دوجزئی
(۱) میان اجزای ترکیب¬های دوجزئی دهحرفی (ترکیبهایی که ده حرف یا کمتر داشته باشند) نیم فاصله، و میان اجزای ترکیب¬های یازدهحرفی (ترکیبهایی که یازده حرف یا بیشتر داشته باشند) یک فاصله میگذاریم.
این قاعده، «قاعده¬ی ده¬حرفی/ یازده¬حرفی» نامیده می¬شود.
لفظ جلالهی «الله»:
بسمالله، سبحانالله، کلیمالله، روحالله، بارکالله، تبارکالله، ایّدکمالله.
اسم ابزار:
آمپرسنج، خاکانداز، سختافزار، دماسنج، مدادتراش، خاکانداز.
اسم صوت:
بعبع، شرشر، جیکجیک، نقنق، منّومن، وقّووق، نقونوق. (استثنا: ورّ و ور)
اسم عام:
پدرزن، بناگوش، شیرقهوه، تهچک، تهریش، تهدیگ.
اسم عطفی:
سردوگرم، تهوتو، چندوچون، کاردوپنیر، پهلوبهپهلو.
اسم مرکب:
چهل¬ستون، هفت¬سین، هشت¬پا، هفت¬پیکر، هفت¬تیر، اردی¬بهشت، هفتخواهران، هفتبرادران.
اسم مصدر:
چشمپوشی، پیروی، آبکشی، دلجویی، یادگیری، خوردوخواب، مهماتسازی، خوشرفتاری، تصمیمگیری، تقسیمبندی، تعقیبوگریز، قانونگریزی، توانمندسازی، بلندپروازی، کمظرفیتی، دلجوییها.
مستکبر ستیزی، قهرمان گرایی، قهرمان پرستی، کارکرد گرایی، کنترل پذیری، محرومیت زدایی، مسئولیت پذیری، مسئولیت گریزی، مضمون پردازی، میکروب زدایی.
اسم مصدر اتباعی:
بزنبزن، بچاپبچاپ، بکشبکش.
اسم مصدر عطفی:
ضبطوربط، گفتوگو، جستوجو، رفتوروب، افتوخیز، سوختوساز، سوزوگداز.
اسم معنی:
چشمدرد، دلپیچه.
اسم مکان:
بارانداز، شاهنشین، دستانداز، دانشسرا، پیادهرو، فراموشخانه، تلفنخانه، تلگرافخانه.
اضافهی معکوس:
پایاننامه (نامهی پایان)، حافظنامه (نامهی=کتاب حافظ)، گواهینامه (نامهی گواهی)، کاروانسرا (سرای کاروان)، کاروانسالار (سالار کاروان)، مسلمانزاده (زادهی مسلمان)، استخواندرد (درد استخوان)، اضافهکار (کار اضافه).
پسوندها:
برقآسا، زهرآگین، دربان، مهمتر، غلامباره، محنتبار، توجیهگر، همنشین، شیرینیجات.
درصدها:
پنجدرصد، هفتدرصد، بیستدرصد، صددرصد، هفتاددرصد، پنجاهدرصد، هشتاددرصد.
شبه جمله:
بهبه، ایکاش، ایوای، چهعجب، واویلا، وامحمدا.
صفت بیانی:
پلنگخو، روشنفکر، روشندل، خوشاخلاق، زیباروی، بدقلق، خوشکردار، پاکگوهر، خوشمشرب، تهدار، زاغچشم، کمحجم، کمزور، خوشحال، ذیربط، نیمهوش، نیمجان، بیپول، تاشو، خودکام، خودرأی، خودسر، آسودهحال، فرنگیمآب، روشنضمیر، دلنگران، مداربسته، قابلذکر، قابلستایش، فارسیزبان، انسانمدار، فرهنگدوست، شکایتگونه.
صفت شغلی:
آتشنشان، روانشناس، آهنفروش، هنرپیشه، باطریساز، تعمیرکار، کارچاقکن، بسازبفروش.
صفت شمارشی مرکب:
(مردم) یکزبان، (کفش¬های) یکشکل، (اژدهای) هفتسر، (دیو) هشتپا، (لباس¬های) یکرنگ، (شهر) صددروازه.
(شهر) هفتادودو ملت، (شهر) هفتاد دروازه.
صفت شمارشی نسبی:
هشتحرفی، نهحرفی، دهرقمی، ششضلعی، هفتردیفی، دوراهی، بیستمتری، سهروزه، دوجزئی.
پانزده حرفی، هشتاد کلمه¬ای، بیست مجموعهای، هفتاد پنجرهای.
صفت شمارشی تخمینی و موصوف:
سهچهار (روز)، هفتهشت (نفر)، دهبیست (سال)، هفتادهشتاد (نفر).
سیزده چهارده (روز).
صفت شمارشی توزیعی:
یکیک، دهده، بیستبیست، هشتادهشتاد، هفتادهفتاد، پانصدپانصد.
صفت شمارشی کسری:
دوسوم، چهارهفتم، پنجدهم، ششملیاردم.
پانزده هزارم.
صفت عطفی:
گرگومیش، تندوتیز، جفتوجور، پشتورو.
صفت فاعلی:
گوشهگیر، خویشتندار، راهانداز، زمانبر، گیاهخوار، دروغگو، دانشجو، سخنگو، نوسانساز، عزلتگزین، نیروافزا، مصلحتبین، مصلحتدان، ریاضیدان، مردمستیز، گلفروش، سوخترسان، اصولگرا، اصلاحطلب، تهیهکننده، تولیدکننده، خودنگهدار، مهماننواز، نشاندهنده، جهانافروز، یادآورنده، یادگیرنده، امانتگذار، عدالتخواه، جادهصافکن، قانونگریز، راستیآزما، قوامآورنده، عزتدار، رستوراندار، سیلیکوندار، فندار، جرأتدار، استخواندار، کابینت¬دار، سبوسدار، گناهکار، صوابکار، مصلحتکار.
مسئولیت پذیر، اعتصاب کننده، اعتکاف کننده، امتناع کننده، کاروانسرا دار.
صفت مبهم بسیط و موصوف:
هیچکس، هرکس، هرگاه، هروقت، هریک، هیچگاه، هیچیک، هرمیوهای، هرنشانهای، هرترانهای، هرسرمایهای.
صفت مبهم مرکب:
همهکاره، هیچکاره، چندروزه، همهرنگ، چندپهلو، همهفن، همهمنظوره، چندمنظوره، همهمحتوایی.
صفت مفعولی:
رونوشت، دلداده، غمدیده، پیشرفته، پیشگفته، فرضشده، دستباف، بادآورده، دستنوشته، جاافتاده، اداشونده، هواخورده، تصورشده، مطرحشده، تهیهشده، تغییریافته، مصیبتدیده، تشکیلشده، نیمجوشیده، پیشپرداخت، دستنوشتهها.
صفت مقداری:
پرتوقع، پرنشاط، پرهیجان، کمادعا، کممحبت، کمظرفیت.
صفت منفی:
غیرلازم، غیرمفید، غیرسالم، غیرعادی، غیرعادی، بلاوارث، بلاعوض، لامذهب، لاینقطع، غیرایرانی، غیراجتماعی، غیرمنتظره، غیرمترقبه.
صفت نسبی:
زیرخاکی، زیرسطحی، دودستی، رومیزی، دمدستی، سرانگشتی، درونگروهی، روانشناختی، باورکردنی.
درون سازمانی، جامعه شناختی، معرفت شناختی.
ترکیبهای عربی:
ذوالجلال، فیالبداهه، علیالخصوص، فیالواقع، ضربالاجل، حتیالامکان، غمضالبصر، حجرالاسود، عالمالسِّر، برأیالعین، حجتالاسلام، ملکالشعرا، خلیلالرحمن، مختلف¬القول، متحدالشکل، قلیلالحجم، لایغفر، لایتناهی، غیرمستعمل، متشاکیعنه.
سریع الانتقال، کثیر الانتشار، امیر المؤمنین.
ترکیبهای بیگانه:
آنلاین، بکآپ، فستفود، لپتاپ، نوتبوک،کیلومتر، میلیمتر، هلیبرن، آنژیوگرافی، مولکولگرم.
الکترو مغناطیس.
عدد مرکب:
شش¬هزار، یک¬میلیون، پنجمیلیارد، بیستوپنج، سیویک، پانزدههزار، هجدهمیلیون، یازدههزار، هشتادوپنج.
قید ترتیب:
یکیک، پنجپنج، هفتادهفتاد، هشتادهشتاد.
قید حالت و کیفیت:
جاخورده، دررفته، وحشتزده، شیونکنان، پریشانحال، پریشانخاطر، دلخواهانه، یواشیواش، رفتهرفته، لنگانلنگان، لرزانلرزان.
پاورچین پاورچین، پریشان احوال، دولت خواهانه، صورت گرایانه، ضمیر خواهانه، واپس گرایانه، معرفت شناسانه، ناجوان مردانه، معذرت خواهانه.
قید مکان:
اینجا، آنجا، همانجا، همینجا.
کوتاه نوشتهی سالها:
۵۳۹ق.م، ۴۸۰ق، ۱۲۹۰م.
لقب:
حاجآقا، جنتمکان، خُلدآشیان.
مرکب اتباعی:
پولمول، خلمل، دکترمکتر، هلههوله، یلّلیتلّلی، هارتوهورت.
نام کسان:
سیدعلی، میرباقر، میرمحمد، محمدرضا، علیرضا، علیمحمد، سیدرضا.
محمد اسماعیل.
نام خانوادگی:
(رضا) علی¬زاده، (ریحانه) محمدحسنی، (بهرام) دانش¬پژوه، (زیور) محمدنژاد، (مرتضی) رئیس¬کرمی، (محسن) شاهمرتضایی، (رامش) محمد¬مرادی.
(۲) هرگاه یکی از دو حرف «س» یا «ش» در هر دو جزء باشد، و حرف پایانی یک جزء، جزو حرفهای تخت (ب، پ، ت، ث) باشد، اگر ترکیب نهحرفی یاکمتر باشد، اجزای آن با نیم فاصله، و اگر دهحرفی یا بیشتر باشد، اجزای آن با یک فاصله از هم نوشته میشوند:
شصتوشش، شبنشینی.
مستضعف نشین، مستضعف پسند، مستضعف کشی.
۲ـ ترکیبهای چندجزئی
(۱) ترکیبهای چندجزئی جدا که هشت حرف یا کمتر داشته باشند، با نیم فاصله ازهم نوشته میشوند:
نورپخشکُن، غیرهمسطح، غیرهمجنس، آبسردکن، دربازکن، قفلبازکن، نمخشککن، بیآمپرسنج، مالایطاق.
(۲) در ترکیبهای چندجزئی جدا که بیش از هشت حرف داشته باشند، میان اجزای دهحرفی (وکمتر) که باهم یک ساژهی دستوری (مانند اسم فاعل، اسم مفعول، عدد مرکب و …) میسازند، یا باهم خوانده میشوند، نیم فاصله، و میان این اجزا و جزء یا اجزای دیگر، یک فاصله میگذاریم:
درصدها:
نودونه درصد، سی¬وپنج درصد، بیست¬وپنج درصد، شصت¬ودو درصد، بیستوپنج درصد، هشتادوپنج درصد.
صفت بیانی:
خوش آبوهوا، بد آبوهوا، ابرقدرت مآبانه، خوش خط¬وخال، بی تابوتوان، دستودل باز، دستوپا چلفتی، عمامه بهسر، غرقه بهخون.
صفت شمارشینسبی:
هفت¬هشت حرفی، ده¬بیست رقمی، شش¬هفت ردیفی، بیست¬سی متری، سه¬چهار روزه، دوسه¬ جزئی، هشتاد تختخوابی.
صفت شمارشی تخمینی و موصوف:
سهچهار روز، هفتهشت نفر، دهبیست سال.
صفت فاعلی:
دست¬وپا گیر، جفت¬وجور ساز، تختخواب شو، دل خوشکنک، یتیم شادکنک، شکم سیرکنک، هیزمبیار معرکه، دست ازجان شسته، ازجان گذشته، ازفرنگ برگشته، رودربایستی دار، مکتبخانه دار، مهمانخانه دار، کاروان¬سرا دار.
صفت مبهم بسیط و موصوف:
هر افت¬وخیزی، هیچ تروخشکی.
صفت مفعولی:
نشان دادهشده، دل¬ودین داده، ازجا دررفته، دلودین باخته، سردوگرم چشیده، چشموگوش بسته، دلودین ازدست داده.
صفت مقداری:
پر رفت¬وآمد، کم افت¬وخیز، کم سوخت¬وساز، پر زرقوبرق، پر دردسر، کم دردسر.
صفت منفی:
غیر کارآمد، غیر قابلتصور، غیر قابلقبول، غیر قابلکشت، غیر خشونتآمیز، غیر قابلبازگشت، غیرقابل پیشبینی، غیرقابل پیشگویی.
صفت مبهم بسیط در اصطلاحها:
نخود هرآش، دوای هردرد، نقل هرمجلس، همهفن حریف، هر جابهجایی.
عدد مرکب:
سه¬هزار و دویست و نودونه، پنج¬میلیون و سیوشش هزار و هفتصد و سیویک، هفتصد میلیون و پانصد و پنجاهویک هزار، هفدههزار و سیصد و چهلوپنج، پنجمیلیون و سیوچهار هزار و سیصد و شصتونه.
فعل مرکب:
به¬کار بردن، برهم زدن، ازهم پاشیدن.
قید حالت:
جیغ¬وداد کنان، سروپا شکنان.
مصدر:
رفت¬وآمد کردن، پس¬وپیش کردن، جفت¬وجور کردن.
نام و لقب کسان:
قائم آلمحمد، پنجتن آلعبا،حسینبن علی، علیبن ابیطالب، محمدبن ابیبکر، حاجآقا ابوترابی، سید محمدرضا، سید علیمحمد، میر محمدتقی، میر علیرضا، خواجه نصیرالدین، ملا نصرالدین، خواجه عبدالله، سید محمدرضا داوودی، سید علیمحمد میرزایی، میر محمدتقی بهرامی، میر علیرضا ذوالقدر.
نام خانوادگی:
محمدعلی زاده، میر تاجالدینی، میر فخرالدینی.
ترکیبهای عربی:
ماشاء الله، بینی و بینالله، سلامالله علیه.
ابوالفضل العباس، ذوالجلال والاکرام، عالمالسر والخفیات. اظهر منالشمس.
ترکیبهای بیگانه:
موتورسیکلت ران، الکترو کاردیوگرافی.
(۳) هرگاه هیچیک از اجزای ترکیب چندجزئی باهم یک ساژهی دستوری (مانند اسم فاعل، اسم مفعول، عدد مرکب و …) نسازند، یا باهم خوانده نشوند، همهی اجزای ترکیب از هم یک فاصله میگیرند:
بادمجان دور قاب چین
مبحث فاصله/ نیمفاصلهی میان اجزای ترکیبها دربردارندهی قواعد بیشتری است که در زیر، عنوانهای این قاعدهها آورده شده است:
۳ـ قواعد ناهمخوان
۳٫۱ـ صفت و موصوف
۳٫۲ـ قید
۳٫۳ـ مضاف و مضاف الیه
۳٫۴ـ ضمایر ملکی
۳٫۵ـ لقب¬¬ها
۳٫۶ـ اسم مصدر مرخم
۳٫۷ـ حرف نشانه
۳٫۸ـ پسوندها، پیشوندها و میانوندها
۳٫۹ـ حرفهای اضافه
۳٫۱۰ـ ترکیبهای دارای حرف اضافه
۴ـ حرفهای ربط
۵ـ فعلها و مصدرها
۶ـ نشانههای سجاوندی
قاعدههای کامل این مبحث در کتاب «قواعد جامع املای فارسی» (۱: ص ۱۷۹ تا ۱۹۴) زیر عنوان «فاصله/ نیمفاصلهی اجزای واژههای مرکب» آمده است.