منبع: جمشید سرمستانی، قواعد جامع املای فارسی، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰٫
۲۳ـ شیوه¬ی حرکتگذاری
حرکتگذاری (اعرابگذاری) در نوشتار فارسی رایج نیست، ولی در جاهای زیر گذاشتن حرکت برای واژهها بایسته است:
(۱) واژههای عربی که اگر حرکت آنها نوشته نشود، ممکن است درست خوانده نشوند:
(۱٫۱) برابر قاعدهی واژهگزینی -¬که در مبحث «ویرایش زبانی» آمده¬- تا جای ممکن باید از بهکار بردن واژههای غیرفارسی دارای معادل در زبان فارسی خودداری کرد، ولی در جاهایی مانند نقلقولها چارهای جز آوردن اصل نوشتهها یا گفتهها بدون تغییر نداریم. در چنین مواردی -¬بهویژه هنگامی که واژهها ناآشنا باشند¬- تشخیص واژهی «شَرور» از «شُرور» یا تشخیص واژهی «شَریر» از شِرّیر» تنها با گذاشتن حرکت آنها ممکن است.
(۲٫۱) برای یافتن اعراب درست آیات قرآن کریم و احادیث -به¬علت اهمیت درستی اعرابها- باید به اصل منابع آنها (قرآن کریم و کتابهای حدیث) نگاه کنیم. در کتابهای موجود، برای اعرابگذاری این نوشتهها به چهار روش و نگرش عمل شده است:
(۱٫۲٫۱) نگذاشتن اعراب.
(۱٫۲٫۲) گذاشتن اعراب کامل.
(۱٫۲٫۳) گذاشتن اعراب، تنها برای کلمههایی که ممکن است درست خوانده نشوند.
(۱٫۲٫۴) بهکار بردن هر سه شیوهی پیشگفته در جای جای کتاب.
این کتاب به¬علت نزدیکی زبان فارسی به زبان عربی، شیوهی سوم را برگزیده است. آیهای که درپی آمده، به¬همین شیوه اعرابگذاری شده است:
«و لَقد اِستُهزِءَ بِرُسلٍ مِن قبلک فاَملَیتُ للذین کفروا ثم اخذتُهُم فکَیف کان عقاب»
(۲) واژههای فارسی که اگر حرکت آنها گذاشته نشود، ممکن است درست خوانده نشوند.
در زبان فارسی، دو چیز چهگونگی خواندن کلمهها را به خواننده نشان میدهد:
(۱) قرینهی معنایی (معنوی): برای مثال از قرینههای معنایی جملهی زیر درمییابیم که ترکیب مورد نظر را باید «اسبِ سواری» خواند، نه «اسبْ سواری»:
«اسب سواری گرانتر از اسب کاری و اسب درشکه است»
(۲) قرینهی شکلی: با فاصلهگذاری درست میان واژهها، معمولاً نباید واژهای نادرست خوانده شود؛ زیرا برای مثال ترکیب «اسبِ سواری» را باید بهشکل «اسب سواری» (با فاصله)، و ترکیب «اسبْسواری» را باید به¬شکل «اسبسواری» (بیفاصله) نوشت.
ولی هرگاه نتوان از قرینهی معنایی جملهای، چهگونگی خواندن واژهای را دریافت، نباید با تکیه بر قرینهی شکلی، از نشان دادن حرکت کلمه به خواننده خودداری کرد؛ زیرا شاید خواننده توجهی به قرینهی شکلی جمله نداشته باشد. بدینسان، در جملههایی که درپی آمده، گذاشتن حرکت برای واژهها بایسته و لازم است؛ زیرا هیچ قرینهای معنایی برای دانستن حرکت ساژههای مورد نظر در جمله و در پس و پیش آن وجود ندارد.
مثال ۱: تنها چیزی که در آن جمع مطرح شد، ماجرای «اسبْسواری» بود که در نهایت نیز به¬نتیجهای نرسید.
مثال ۲: ابتدا خودرو را آماده کنید و سپس آن را به¬وسیلهی یک کابلْگردان از بستر رودخانه عبور دهید.
مثال ۳: علامتدهی به¬وسیلهی فرستادن حروف کد مورسیِ از پیش چیده شده و با استفاده از یک چراغ قوهی مجهز به فیلتر مات انجام میشود.
آگاهی: حرکتگذاری تنها باید در جاهای بایسته انجام شود و باید از حرکتگذاریِ بیش از اندازه که موجب شلوغ شدن جمله میشود، خودداری کرد.