منبع: جمشید سرمستانی، قواعد جامع املای فارسی، تهران، نشر سرمستان، ۱۳۹۰
واژههای مرکب (که از ترکیب دو یا چند واژه پدید آمدهاند)، و واژههای مشتق (که از ترکیب با پسوند، پیشوند یا میانوند پدید آمدهاند) را «ترکیب» مینامیم . ترکیبها در قالب ساژههای دستوری و املایی گوناگون میآیند، ولی ترکیبهای پرکاربرد معمولاً در قالبهای زیر گنجانده میشوند:
(۱) اسم ابزار مرکب: میخکش و سیم لختکن.
(۲) اسم خاص مرکب: میگل و علیرضا.
(۳) اسم عام مرکب: شاهرگ و شاهدانه.
(۴) اسم زمان مرکب: صبحدم و خروسخوان.
(۵) اسم مکان مرکب: خاکریز و شاهنشین.
(۶) اسم صوت مرکب: بع¬بع و تالاپ¬تولوپ.
(۷)اسم عطفی:سردوگرم، کاردوپنیر.
(۸) ترکیب پی¬درپی (مرکب اتباعی) : پول¬مول و یللی¬تللی.
(۹) اسم فاعل (صفت فاعلی) مرکب: دلبر و دلنواز.
(۱۰) اسم مفعول (صفت مفعولی) مرکب: دستباف و دستپرورده.
(۱۱) اسم معنی مرکب: دلدرد و دلپیچه.
(۱۲) شبه جمله: بهبه، ایکاش.
(۱۳) صفت مرکب: خوبرو و خوشحساب.
(۱۴) ضمیر اشارهی مرکب: اینطور.
(۱۵) ضمیر مبهم مرکب: هیچیک.
(۱۶) عدد مرکب: یکصد و یک هزار.
(۱۷)ترکیب عددی: چهل¬ستون، هفت¬سین.
(۱۸) فعل مرکب: حرف زد و نشان داده شده است.
(۱۹) قید مرکب: کمکم و پریشانحال.
(۲۰) مصدر مرکب: نگه داشتن و نگاه داشتن.
(۲۱) اسم مصدر مرکب: پیشرفت و پیشروی.
(۲۲) مضاف و مضاف الیه: دست تقدیر و ولیعصر.
(۲۳) منادا: ای خدا.